سیر کلی زندگی پیامبر اکرم (ص)
خداوند آخرین دین را در این مقطع زمانی به دست آخرین پیامبران و اعظم رسولان الهی فرستاد.
۱- پیامبر اکرم در معراج
تاریخ انسان در قرآن به بعثت پیامبر اکرم (ص) میرسد. خوب اجمالاً مرور میکنیم پیامبر اکرم در بیست و هفتم ماه رجب به مقام رسالت نائل شدند و روح قدسی الهی، روح القدس یا جبرئیل را برای اوّلین بار بنابر آن چیزی که نقل شده است به صورت ملکوتی خود دیدار کردند و آغاز نزول وحی محقّق شد. بعد پیامبر اکرم را در یک سفر آسمانی به آسمانها بردند و در آن سفر آسمانی بحث فراوانی است که ما بدلیل اختصار درباره معراج ورود پیدا نمیکنیم.
ولی به یک نکته اشاره میکنیم که وقتی پیامبر اکرم به سفر آسمانی رفتند، در ضیافت الهی قرار گرفتند و آنجا اتّفاقات فوق العادهای برای ایشان افتاد، یک جملهای که قرآن در سوره نجم بیان میکند این است که «فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى»[25] خداوند یا روح القدس از طرف خداوند بر بنده خدا وحی کرد، آنچه را که وحی کرد. نمیگویند چه چیزی وحی شد ولی با قرائن میشود احتمالی داد.
کلمه «عَبْدِهِ» پنج بار در قرآن برای پیامبر اکرم به کار رفته است. اوّل سوره اسراء، اوّل سوره کهف، اوّل سوره فرقان و آیه 9، سوره حدید. در سوره کهف راجع به قرآن است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ».[26] در سوره فرقان، راجع به قرآن است: «تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ».[27] در سوره حدید راجع به قرآن است. «هُوَ الَّذي يُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِ آياتٍ بَيِّناتٍ».[28]
دو مورد هم درباره معراج است که یک مورد در سوره اسراء است: «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً»[29] و یک مورد در سوره نجم است که: «فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى»[30] با آن قرائن این وحی که به پیامبر اکرم شده است باید علی القاعده قرآن باشد. به طور قطع نمیگوییم اما به اصطلاح یک ظنّی برای انسان پدیدار میشود.
در یک ضیافت آسمانی گویا همه قرآن را خداوند در قلب رسول الله قرار داد یا روح الامین به دستور خداوند و از طرف او. بزرگانی مثل مرحوم علّامه طباطبایی قائل به نزول دفعی قرآن شدند که غیر از نزول تدریجی، ما یک نزول یکجا هم داریم. طبق این احتمال میشود حدس زد که این نزول یکجا در شب قدر بوده است، شاید همان شب قدر اوائل بعثت در یک ضیافت آسمانی.
۲- تشکلیل جامعه اسلامی
پیامبر اکرم (ص) با این قرآن دین اسلام را به بشریّت عرضه کردند. 13 سال در مکّه بودند، با مرارتها و مشکلات فراوان امّا در عین حال جمعیت قابل توجّهی به پیامبر اکرم گرویدند. بعد از 13 سال هجرت کردند و به مدینه آمدند. هجرت مبدأ تاریخ اسلامی شد که الآن هم همین است. چه با محاسبه قمری چه با محاسبه شمسی، هجرت مبدأ تاریخ اسلامی است. پیامبر اکرم به مدینه آمدند، در مدینه حاکمیّت اسلامی و جامعه اسلامی مستقل شکل گرفت.
پیامبر اکرم در مدینه جامعه اسلامی را شکل دادند، بین مسلمانان دو به دو برادری ایجاد کردند. امیرالمؤمنین (ع) را برادر خود خواندند که در این نقاط حساس تاریخ زندگی پیامبر اکرم حضور جدّی امیر المؤمنین (ع) بسیار مهم است. در آغاز بعثت که فرمودند: من در کنار پیامبر بودم و همه ماجرا را دیدم و شنیدم و پیامبر اکرم هم در حدیث دیگری دارد به او فرمودند: علی جان آنچه من میبینم، تو میبینی و آنچه میشنوم، تو میشنوی.
در سال سوم بعثت که یوم الدّار بود، امیر المؤمنین مأمور دعوت همه عموها و عموزادگان شد و در دومین جلسه تنها کسی بود که وزارت رسول الله را پذیرفت و اعلام شد که او وزیر رسول خدا است، خلیفه او است و همه باید امر او را اطاعت بکنند. در ورود به مدینه امیرالمؤمنین برادر پیامبر اکرم معرّفی شد و در جنگهایی که پیش آمد و مزاحمت هایی که از طرف کفّار بود، همیشه امیرالمؤمنین (ع) سردمدار دفاع بود.
۳- رساندن پیام اسلام بر جهانیان
پیامبر اکرم (ص) اسلام را در مدینه تثبیت کردند. در سوره اعراف، آیه 158 مأمور شدند که جهانی بودن خود را اعلام بکنند «قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً» حالا از اینجا ما چند نکته را میخواهیم عرضه بداریم:
نکته اوّل این است که پیامبر اکرم رسول جهانی بودند و اسلام دین جهانی.
نکته دوم پیامبر اکرم مأمور بودند اسلام را به همه عالم ابلاغ بکنند. «قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً» پیامبر اکرم بخواهد همین آیه را عملی بکند، باید اسلام را به همه مردم دنیا ابلاغ بکند البتّه معلوم است که در حدّ توان.
نکته سوم پیامبر اکرم در راستای این دفاع مأمور به حفاظت از کیان اسلام شدند و مأمور به جهاد شدند.
نکته چهارم پیامبر اکرم طرح جهانی شدن اسلام را ریختند و برای جهانی شدن اسلام برنامهریزی کردند. اگر به کارهای پیامبر اکرم دقّت کنید به خوبی این را مییابید. اوّلاً از آغاز به مسلمانها وعده پیشرفت فوق العاده اسلام را میدادند. وقتی که به مدینه هجرت میکردند، کفّار قریش برای دستگیری پیامبر اکرم جایزه عظیمی گذاشتند؛ رؤسای یکی از قبایل به نام سراقة بن مالک باخبر شد. افرادی را با خود همراه کرد. تاخت تا به پیامبر اکرم رسید.
به او خبر دادند در فلان راه است. خواست متعرّض بشود، حضرت او را به اسلام دعوت کردند، نپذیرفت. دعا کردند که خدایا شرّ او را هر گونه میتوانی از من دفع کن. وحی آمد که زمین در اختیار تو است. با اشاره پیامبر اکرم چهار دست و پای اسب سراقة بن مالک تا سینه در زمین فرو رفت. او دید خیلی بد شد، گفت: من را رها بکنید، متعرّض شما نمیشوم. با اشاره پیامبر رها شد.
فکر کرد چشم بندی بوده است، مجدّداً خواست متعرّض بشود. آن اتفاق تکرار شد. پیامبر به زمین دستور دادند دست و پای اسب او را بگیر. او فهمید حقیقتی است، لذا به پیامبر اکرم ایمان آورد. همین که ایمان آورد، پیامبر به او فرمودند: یک روزی دست بندهای سلطنتی مدائن را در دست خود میبینی، در چه حالی خواهی بود؟ این لابد تعجّب کرده است کسی که دارد فرار میکند، میخواهد او را بکشند، وعدههای عجیب و غریب میدهد. یعنی مسلمانها تا آنجا پیش میروند.
این جریان گذشت و این فرد به مکّه رفت و کارهای خود را ردیف کرد و به مدینه هجرت کرد. چون مسلمان شده بود از در مسجد وارد شد، پیامبر اکرم این جمله را بر او تکرار کردند و روزی که مسلمانها رفتند، او سر صندوقی رفت و دستبندها را دید، و به دست کرد آمد صدا زد: «صَدَقَ رسول الله».
پیامبر اکرم به مسلمانها چنین مژدههایی میدادند، اینها را تهییج میکردند که آماده باشید باید اسلام به دست شما به همه مردم دنیا عرضه بشود. پیامبر اکرم بعد از صلح حدیبیه به سران آن روز دنیا نامه نوشتند. به قیصر روم، به خسرو پرویز به مقوقس شاه مصر، نجاشی شاه حبشه، حارث غسانی حاکم شام و به شاه یمامه به اینها و به دیگران نامه نوشتند. اسلام را در سطح جهانی معرّفی کردند و البتّه طبیعی است که برای پیامبر اکرم مشکلات هم داشته باشد ولی پیامبر اکرم این کار را کردند، اسلام را به سطح جهان معرّفی کردند و برای جهانی شدن اسلام برنامهریزی کردند.
چرا این را بعد از صلح حدیبیه انجام دادند؟ چون در صلح حدیبیه پیمان متارکه جنگ برای مدّت ده سال بین مشرکین و مسلمانها بسته شد؛ این فرصتی برای پیامبر اکرم بود. بعد آنها نقض کردند، پیامبر اکرم هم به فتح مکّه نائل شدند؛ بعد از فتح مکّه دیگر صولت کفّار قریش شکست «يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجاً»[31] تمام شبه جزیره آمدند به اختیار خود، بدون خونریزی مسلمان شدند. این بود که پیامبر اکرم توفیقات فراوانی پیدا کردند.
نکته پنجم همین مسئله است که پیامبر اکرم در پیشبرد اسلام توفیقات فراوانی پیدا کردند.
۴- تثبیت جریان جهانی شدن اسلام
پیامبر اکرم (ص) در حجة الوداع امیر المؤمنین (ع) را به فرمان خدا به جای خود منصوب کردند که پرچم در دست او باشد که جهانی شدن اسلام آن هم با رأفت و رحمت اسلامی محقّق بشود. ولی وقتی جریان به شکل دیگری درآمد، برنامه پیامبر اکرم زمین ماند، جهانی شدن اسلام هم به کندی گرایید و بعد از مدّتی کشتی جهان نورد رسول اکرم به گل نشست.
قرائن نشان میداد که اگر پیامبر اکرم 30، 40 سال دیگر زنده بودند یا امیر المؤمنین به جای ایشان قرار میگرفتند و کار به دست ایشان بود، اسلام سه قاره آن روز را فرا میگرفت. آسیا، آفریقا و اروپا. بدون غلظت، بدون جنگهای آنچنانی، چون اسلام آن روز در دلها نفوذ کرده بود. حالا متأسّفانه مسیر عوض شد و این امر ناتمام ماند امّا خدای رحمان وعده داده است که نور خود را به اتمام میرساند و دین پیامبر اکرم را جهانی میکند.
[25]– سوره نجم، آیه 10.
[26]– سوره کهف، آیه 1.
[27]– سوره فرقان، آیه 1.
[28]– سوره حدید، آیه 9.
[29]– سوره اسراء، آیه 1.
[30]– سوره نجم، آیه 10.
[31]– سوره نصر، آیه 2.