شنبه 15 ارديبهشت 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

اذكار موثر بر استجابت دعا

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[۱]
هر دعايي که انسان در ماه مبارک رمضان مي کند -البته به شرط آنكه معقول و مشروع باشد و ويژگي هايي داشته باشد[۲] در همه اين دعاها، مقتضي اجابت هست. اين اموري که به آنها «آداب دعا» گفته مي شود، يا اقتضا را تقويت مي کند و يا آن را به فعليت مي رساند و يا موجب تسريع در اجابت مي شود. بعضي از اين امور هم هستند که رفع موانع مي کنند[۳]
بهترين پذيرايي در ضيافت الهي
خوب است كه من نکته اي را اينجا تذکر دهم؛ اين كه مي گويند ماه رمان، ماه ضيافت الله است و ماهي است که خداوند بندگانش را مهمان کرده است، يك سؤال ايجاد مي كند و آن اين است كه خدا بندگانش را به چه چيزي مهمان کرده است؟[۴] اين ماه، ماهي است که خدا بنده اش را مهمان کرده است. اما ميداني غذاي اين مهماني چيست؟ غذايش همين کلام او است. بنده را به همين «کلام» مهمان کرده است. از او پذيرايي کرده به اينکه با او سخن گفته است. اين بهترين پذيرايي است. بهترين پذيرايي همين است که موجودي که لايتناهي است و کمال مطلق و جمال مطلق است، بيايد و من و تو را به حساب آورد و مخاطب قرار دهد و با ما حرف بزند. در اين ماه بهترين پذيرايي را با کلام نازلش، از من و تو کرده است.

شروع دعا با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
اما بحث ما در باب اموري بود که در تأثيرگذاري دعا دخالت دارد. به اين معنا که اقتضا را تشديد مي کند، يا به فعليت مي رساند، يا تسريع در اجابت مي کند. در بين اين عوامل، نماز و روزه و وضو و استقبال قبله و… بود كه من آن ها را در جلسات گذشته عرض کردم. ما در بعضي از روايات داريم که هر وقت خواستي دعا کني و از خدا تقاضايي داشته باشي، كلامت را با نام او آغاز كن. روايت دارد: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ): لَا يُرَدُّ دُعَاءٌ أَوَّلُهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»[۵] يعني دعايي که بنده اولش را با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» شروع کند، ردشدني نيست.
در اينجا من فقط اشاره مي کنم که يک مطلب مشترك در تمام اين اموري که سابقاً گفتيم هست و آن اين است كه با انجام اين كار و رعايت اين ادب، انسان به معبودش توجه پيدا مي کند. خصوصاً دو صفتي که در اين عبارت شريف هست و به کار گرفته شده -رحمان و رحيم- خودش داراي خصوصيتي است. گفتن اين جمله، آن چيزي را که در دعا رکن است که عبارت از توجه تام به خالق و انقطاع از غير معبود است، زنده مي كند. اشاره به «لَا مُؤثّرَ فِي الوُجُودِ إلّا الله» است. اين حقيقت را در انسان زنده مي کند. لذا موجب قاطعيت در دعا مي شود. يعني با گفتن اين نام خداوند و توجه پيدا كردن به اينكه او رحمان و رحيم است، انسان قاطعانه از او تقاضا مي كند. يک نوع قاطعيت مي آورد که انسان از خدا با قاطعيت مي خواهد و درخواست مي کند[۶]
نکته ديگري که در خصوص «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» هست، اين است كه در ميان نام هاي مقدس خدا، بالاترين نامي که نزديك به اسم اعظم است، همين «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» است[۷] ما در روايات داريم كه نزديک ترين چيز به اسم اعظم، «بسم الله» است.
در روايتي از پيغمبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) آمده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أقْرَبُ إلَى الإسْمِ الأعْظَمِ مِنْ سَوَادِ العَيْنِ إلَى بَيَاضِهَا»[۸] حضرت مي فرمايد، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» به اسم اعظم خدا از سياهي چشم به سپيدي آن نزديک تر است. در يک روايت ديگر هست كه از پيغمبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) درباره «بسم الله» سؤال کردند؛ «سُئِلَ عَن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»، حضرت جواب دادند: «اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ الْأَكْبَرِ وَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اسْمِ اللَّهِ الْأَكْبَرِ إِلَّا كَمَا بَيْنَ سَوَادِ الْعَيْنِ وَ بَيَاضِهَا مِنَ الْقُرْبِ»[۹] يعني اسمي از اسامي خداوند بزرگ است و فاصله بين آن و اسم اعظم، به اندازه فاصله ميان سياهي و سپيدي چشم است. اين همان مفاد روايت قبلي بود.
در روايتي از امام صادق (عليه السلام) است که حضرت مي فرمايد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اسْمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ أَوْ قَالَ الْأَعْظَم »[۱۰] ديگر با اين روايت، بايد گفت كه «بسم الله الرحمن الرحيم» خودِ اسم اعظم است. دعا را با اسم اعظم خدا شروع کن! اين معناي اين چند روايت است. اينکه در آن روايت داشت که فرمود، دعايي که با «بسم الله» شروع شود رد نمي شود، براي همين است. فرض کنيد كسي كه مي خواهد دعا كند، وضو گرفت، نمازش را خواند، بعد از نماز حالا همان آدابي که دارد، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» بگويد و بعد تقاضايش را از خدا مطرح کند و آنچه که مي خواهد را از او بخواهد، چنين کسي دعايش رد نخواهد شد.
در آن روايت كه فرمود: دعايي كه با اين نام آغاز شود، بدون پاسخ نخواهد بود؛ جهتش همين است. گويا عبد با نام برتر خدا، با او مواجهه مي کند و از او تقاضا مي کند. چون اينجا نام مقدس خداوند مطرح است، دعا رد نمي شود[۱۱] لذا يکي از آداب اين است که کسي که مي خواهد دعا کند، اوّل اسمُ اللهِ الأعظم را ببرد. روايت آن را خواندم براي اين که اين را مطرح کنم. «بسم الله» نام خدا است و روايت، از آن تعبير به اسمُ اللهِ الأكبر مي کند[۱۲]

تأثير رعايت آداب در دعا
در اين رواياتي كه مطرح شد، بحث نماز، وضو، رو به قبله نشستن و چيزهايي از اين قبيل بود. رعايت اين آداب کمال تأثير را در دعا دارد. به اين روابطي كه ميان اين «شرايط و آداب» و «حقيقت و ركن دعا» هست، دقت کنيد! همه اين ها يا در اقتضاي دعا شدت ايجاد مي كند، يا در فعليت آن مؤثر است و يا در تسريع آن.آآ تعبير به «لايُردّ» -رد نمي شود- که در روايت بود، يعني اگر اقتضاي دعاي تو کم است و دعايت «کال» است، اين كار، آن اقتضا را تکميل مي کند و او را ميرساند؛ اگر دعاي تو به فعليت نرسيده و «خام» است، آن را به فعليت مي رساند و مي پزد؛ اگر هم روي روال عادي بخواهد بيايد، چه بسا بطيئ شود و تو براي به دست آوردنش بايد در صف بايستي، رعايت اين آداب موجب مي شود که خدا حاجتت را خارج از نوبت به تو مي دهد و تسريع در اجابت مي شود.
البته من اين را صريح به شما بگويم كه ما چون از اولياي خدا نيستيم، وضع ما اين طور است. يک وقت اشتباه نکنيد![۱۳] بحث اولياي خدا همان روايتي بود که قبلاً خواندم. اولياء خدا چون رابطه شان با خدا، رابطه عاشق و معشوقي است، و روي محبت است، محبوب –خدا- هم که دست بردار نيست و دلش مي خواهد بارها صداي مُحِبّ خود را بشنود، لذا حاجت آن ها را زود نمي دهد. اگر بنا شود كه اجابت دعاي آن ها بروز و ظهور سريع داشته باشد، ديگر اين صداي «يا الله» شنيده نمي شود. آن بحث جدا است. کار نيکان را قياس از خود مگير! يک وقت اشتباه نکنيد! اين ها را با هم خَلط نکنيد. اين ها هر کدام مباحثي است كه جاي خودش، كاملاً درست و حساب شده است.

تاثير ذکر «الحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمينَ» در دعا
ما در روايتي از پيغمبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) داريم که حضرت فرمود: «مَنْ قَالَ الحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمينَ أرْبَعَ مَرَّاتٍ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلِّ سَلْ تُعْطَهُ»؛[۱۴] يعني هركه چهار مرتبه بگويد «الحمد لله رب العاالمين» خدا به او مي گويد بخواه، تا به تو عطا شود! با اين روايت در باب آداب دعا يك دري باز ميشود که ما بحث هاي مفصلي در اينجا داريم؛ يک بحث در باب اينکه در باب دعا، چه صفاتي از صفاتِ الله تعالي را انسان مطرح کند.

تكرار مُعيّن اذكار و اوراد
يک بحث ديگر، بحث رقم و عدد اذكار است. در اين روايت اين طور داشت که اگر «چهار بار» بگويد «الحمد لله» و بعد از خدا بخواهد، خدا به او مي دهد. گاهي ما مي بينيم در باب ادعيه وارد شده كه انسان، مثلاً اگر ده مرتبه «يا الله « بگويد، جواب مثبت خواهد داشت. يعني رقم دَه (۱۰) را ذكر مي كنند. يا مثلاً گفته مي شود هفت مرتبه بگويد «يا أرحم الراحمين». اين چيزهايي که شنيديد را من مطرح مي کنم که به ذهن شما نزديک باشد. در اينجا مثلاً چهار مرتبه دارد، كه «الحمد لله رب العالمين» بگويد. اين رقم ها مطرح مي شود.

رابطه اعمال، اذكار، اوقات و اماكن با دعا
در بعضي ادعيه هست كه رقم ندارد. حتي در دعاهاي مأثور هم اين هست و آن هايي که اهل دعا هستند، برخورد کرده اند. هر دو مورد مطرح است. هم ذكر رقمي مطرح است و هم بي رقم. مثلاً در بعضي جاها مي گويد: وقتي اين دعا تمام شد، ده مرتبه بگو «يا الله»، يا هفت مرتبه بگو کذا. هر کدام از اين ها رقم هاي خاص خودش را مطرح مي کند. در يک جاهايي هست که تکرار را مي آورد، اما رقم نمي گذارد و سقف برايش تعيين نمي كند. مثلاً مي گويد تا نَفَس داري، بگو «يا رب! يا رب!…»
تمام اين ها حساب شده است و رابطه مستقيم دارد با همين حرف هايي که من زدم. چه تأثير در مقتضي دعا، چه در به فعليت رساندنش، چه تسريع در اجابت، يعني بروز و ظهور اثر دعا. اين ها دقيقاً مؤثر است. بنابر اين يک سنخ مسائل در باب دعا هست كه در روايات به آن اشاره شده است. شما اگر بحث دعا را بخواهيد به طور کلي مطرح کنيد، بايد بگوييد که در هر دعايي که معقول و مشروع است، مقتضي اجابت هست؛ حالا اگر اين دعا در روابط گوناگون قرار بگيرد، چه از نظر عمل ـ به اين معنا که ما پيش از دعا عملي را انجام دهيم يا ذکري بگوييم ـ و چه از نظر زمان و مكان، اين ها همه بر دعا اثر مي گذارند.
بنابر اين دعا خودش کارآيي دارد، اما اين امور كه از آن به «شرايط و آداب دعا» تعبير مي كنيم، كارآيي دعا را تقويت مي كند. در مورد دعاهاي غير مأثور و حتي دعا هايي که نسبت به زمان ها، مکان ها و موقعيت هاي خاص مطرح مي شود، همين مسائل مطرح است. چند جلسه قبل گفتم كه بحثم كلّي است و مي خواهم كلّيِ بحث دعا را مطرح كنم. اين مطالبي كه شما در معارفمان مي بينيد، بي حساب نيست؛ كاملاً حساب شده است. يعني اين ها بر دعا اثر مي گذارند. در روابط گوناگون اين ها اثر خودشان را دارند.

خصوصيت دعا در ماه مبارك رمضان
اينکه در بين زمان هاي مؤثر بر دعا ماه مبارک رمضان را مطرح ميکنند، جهت خاصّ خودش را دارد. باز در بين ليالي ماه مبارک رمضان، شب قدر را پيش مي کشند؛ يعني آن شب داراي خصوصيتي ويژه است و اثر خاصّ دارد. اگر انسان مراقبت نسبت به اين امور داشته باشد، دعايش رد نمي شود. تعبير «لايُرَدّ» ـ كه در روايت بود ـ به اين معنا است که توجه به اين لحظات خاصّ، مُقتَضَياتي که در آن دعاها هست را تشديد مي کند و به فعليت مي رساند و بعد هم بروز و ظهورش را سرعت مي بخشد و در دعا تأثير مي کند. واقعاً تأثير ميگذارد. تازه همه اين ها را كه گفتم، راجع به اعمال و اذكار و براي قبل از دعا بود.

مراقب باش مغبون نشوي!
اينكه در ماه مبارک رمضان، راجع به قرائت قرآن سفارش مي شود و روايت هم خيلي صريح بود كه هر يک آيهاش معادل يک ختم قرآن در اوقات ديگر است. در رابطه با دعا هم از ائمه (عليهم السلام) هست كه دعا در اين ماه مستجاب است. «مستجاب است» يعني اين زمان خاص، روي دعاي تو اثر مي گذارد. سحرش باشد، شب جمعهاش باشد، ليلة القدرش باشد، اين ها همه و همه مؤثر هستند. اين را بدانيد که خسارت از دست دادن اين موقعيت ها، براي من و شما کوچک نيست. اين را بدان که اگر اين فرصت را رهايش کردي، يک سال مغبوني. خيلي صريح بگويم؛ يازده ماه ديگر ـ اگر زنده ماندي و موفق شدي ـ اين فرصت مجدّداً دست خواهد داد. اين ادعيه اي که وارد شده است را در اين اوقات از دست ندهيد.

استجابت دعا بر سر مزار پدر و مادر
اموري که به عنوان آداب و شرايط براي دعا شمرده مي شود، خيلي زياد است و من نمي خواهم همه آن امور را برشمُرم؛ مثلاً موقع وضو گرفتن و موقع اذان، دعا مستجاب است. اين ها چيزهاي عمومي است. در اين مواقع اگر دعا كنيد، دعا بُردش بيشتر مي شود. اما يکي از موقعيت هايي که براي اجابت دعا آورده اند، اين است كه انسان وقتي بر سر مزار اهل قبور رفت دعا كند. آن کسي که پدر و مادرش را از دست داده است، وقتي بر سر مزارشان رفت اگر آنجا دعا کند، دعا آنجا مستجاب مي شود.
اين ربطي به مسجد الحرام و اعتاب مقدسه ندارد. نه خانه خدا است، نه مسجد است؛ هيچ کدام اين ها نيست. در اين مسأله يك نكته ديگر نهفته است و آن همان وجه مشترکي است که من در اين مباحث مطرح کردم. وقتي كه به زيارت اهل قبور رفتي، به ياد مرگ مي افتي و مي فهمي كه تو هم يک روز بايد زير اين خاک ها بروي. آن وقت مي فهمي که در نهايت سر و کارت با خدا است.[۱۵]
ما در روايات داريم كه يکي از جاهايي که دعا مستجاب است، آنجايي است که به زيارت اهل قبور و پدر و مادرت مي روي. حالا انسان هاي ديگر را تو نديدي، ولي پدر و مادر خودت را که ديدي؛ ديدي که بعد از چند سال زندگي راهشان به اينجا رسيد. ديدي چه شد؟! بدان که تو هم ميميري! آن وقت به ياد مرگ و قيامت مي افتي و در آنجا متوجه خدا مي شوي و صدايت بلند مي شود كه «اي خدا، مرا ببخش!».

استغفار، رافع موانع دعا
براي دعا اول بايد رفع موانع کني تا دعايت مستجاب شود. استغفار، اوّلين مرحله از آداب دعا است. خيلي اين مسأله دقيق، ظريف، منظم و طبق آداب دعا است که اوّل با استغفار رفع موانع كن؛ گناهانت که رفت و حجاب ها كه از سر راهت برداشته شد، آن وقت تقاضا کن. تمام اين ها حساب شده بود که در بحث دعا آمده و مطرح شده است. مي خواستم اين را بگويم كه اين ها بي حساب نيست. ما معتقديم و دو سه جلسه است که اين را عرض مي کنم که اين اصلاً جاي شبهه ندارد.

توسل به انسان كامل، اكسير اعظم
البته مسأله ارتباط با انسان برتر و از او مدد جستن و دست گيري آن ها، يک بحث جدايي است. من در دو جلسه گذشته هم به اين مطلب اشاره کردم که اين، اکسير اعظم است. ما در ادعيه مان هم داريم و آن ها هم توسل را رد نمي کنند. اما به اين شرط که تو دستت را به سوي او دراز کني. كسي كه دارد غرق مي شود، انسان كامل به او مي گويد دست را به من بده! اگر تو دستت را ندهي که نجات پيدا نمي كني. تو دستت را بده، مطمئن باش که او حتماً دست تو را مي گيرد. اصلاً آن ها دستشان را قبل از تو دراز کرده اند و مي گويند دستت را بده! تو بايد دست را در دست او بگذاري.

ذكر توسل
يکي از مصاديق اين دست گيري ها را وارد مي شوم. حسين(عليه السلام) به کربلا رسيد. مي گويند يک نامه به کوفه نوشت، براي يک شخص خاص. متن نامه اين است: «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيمّ، مِنَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ إلَي الرَّجُلِ الفَقِيهِ حَبِيبِ بنِ مَظَاهِرِ الأسَدِيّ؛ أمَّا بَعدُ فِإنَّا قَد نَزَلنَا کَربَلَا وَ أنتَ تَعلَمُ قرَابَتَنَا مِن رَسُولِ اللهِ فَإِن أرَدتَ نُصرَتَنَا فَاقدِم إلَينَا عَاجِلاً». نامه از حسين(عليه السلام) است به حبيب بن مظاهر؛ خطاب به او مي کند که حبيب ما وارد کربلا شديم. «إنَّا قَد نَزَلنَا کَربَلَا» يعني چه؟ معلوم مي شود بين حسين(عليه السلام) و حبيب، اسراري بوده و حبيب مي دانسته كه يک کربلايي هست و خودش هم از اصحاب کربلا است؛ چون تعبير نامه اين است: «إنَّا قَد نَزَلنَا کَربَلَا».
بعد هم در نامه اين طور دارد که تو هم که نزديکي ما را به پيغمبر مي داني. پس اگر مي خواهي ما را ياري کني، «فَاقدِم إلَينَا عَاجِلاً»؛ سريع خودت را برسان کربلا. يک وقت عقب نماني! ببين حسين(عليه السلام) چگونه دست گيري مي کند! مي گويند نامه آمد؛ اينکه چگونه و به دست چه کسي به کوفه رسيد را نمي دانم؛ اما بالأخره به دست حبيب رسيد.
حبيب پيرمرد است. با همسرش مشغول خوردن صبحانه بود که درِ خانه را زندند. رفت و خيلي طول نکشيد که آمد. همسرش پرسيد چه بود؟ حبيب گفت قاصدي از حسين براي من نامه آورده است. همسرش گفت حسين برايت چه نوشته است؟ حبيب گفت نوشته من آمده ام کربلا؛ اگر مي خواهي، بيا من را ياري کن. همسر حبيب گفت حالا مي خواهي چه کار کني؟ حبيب گفت من ديگر پير شده ام؛ نمي توانم کرّ و فرّي کنم؛ بروم آنجا که چه شود؟[۱۶] همسرش رو کرد به او گفت نمي خواهي بروي؟ پسر پيغمبر تو را خواسته، آن وقت تو نمي خواهي بروي؟ حبيب گفت آخر مي داني چيست؟ اگر من بروم، عبيدالله خانه ام را خراب مي کند و تو را به اسيري مي گيرد. همسرش گفت: تو برو، بگذار خانه مان را خراب کند! من هم به اسيري مي روم! تا يک قدري آمد حبيب مقاوت کند، من در تاريخ اين طور ديده ام که اين زن بلند شد، روسري اش را انداخت روي سر حبيب و گفت اگر اين طور است، پس مثل زن ها در خانه بنشين. يا اباعبدالله! اي کاش من مرد بودم و مي توانستم بيايم کربلا و کمکت مي کردم. حبيب اينجا ديد همسرش خيلي محکم است. گفت چنان کربلايي بروم که تا قيام قيامت نام حبيب بماند!
حبيب از خانه حركت كرد. در بازار به مسلم بن عوسجه رسيد. حالا در بازار کوفه چه خبر است؟! يکي دارد شمشير تيز مي کند؛ يكي نيزه اش را مهيا مي كند. سپرها را آماده مي كنند، براي اينكه بروند به کشتن حسين(عليه السلام). رو کرد به مسلم ابن عوسجه و گفت خبر داري که حسين به کربلا آمده است؟ به من نامه نوشته است. تو کجا مي خواهي بروي؟ مسلم گفت من مي خواهم بروم محاسنم را خضاب کنم. به تعبير من حبيب به مسلم گفت با من بيا تا چنان خضابي به محاسنت ببندم كه تا قيامت رنگش پاک نشود.
حبيب و مسلم، با هم آمدند کربلا؛ در تاريخ دارد وقتي اين ها رسيدند، از دور معلوم بود كه دو نفر پيرمرد به سمت خيام حسين(عليه السلام) مي آيند. امام حسين(عليه السلام) رو کرد به اصحاب و گفت برويد به استقبالشان! فقط من يک جمله مي گويم. اين بي بي ها و اين بچه ها مي ديدند که هر روز هزاران هزار لشکر دارد از کوفه به سمت سپاه عمرسعد مي آيد، اما يک نفر سمت خيام حسين(عليه السلام) نمي آيد. وقتي كه ديدند دو نفر پيرمرد دارند مي آيند، به قدري اين ها خوشحال شدند كه حساب ندارد. زينب(سلام الله عليها) پرسيد چه خبر است؟ گفتند حبيب بن مظاهر دارد مي آيد. فرمود سلام مرا به حبيب برسانيد. وقتي اين قاصد آمد سلام زينب(سلام الله عليها) را به حبيب رساند، حبيب دست برد و خاک ها را از روي زمين برداشت و روي سرش مي ريخت و مي گفت من که باشم که دختر امير عرب به من سلام برساند…
آيت الله آقا مجتبي تهراني

 

منابع
[۱] . بحارالأنوار ۹۱ ۹۶
[۲] اين بحث هاي سنوات گذشته است كه تکرار نمي کنم. دعاهايي كه معقول و مشروع است.
[۳] اين ها را من در سنوات گذشته بحث کرده ام و تکرار نمي کنم. چون براي تحقق هر مطلبي اينطور است كه مقتضي بايد موجود شود و مانع هم بايد برطرف شود. آن بحث ديگري بود كه من قبلاً بحث کردم و ديگر وارد آن بحث نمي شوم. بحث ما الآن در اين است که با چه اموري اين موانع برطرف مي شود که به اين ها من اشاره اي خواهم كرد.
[۴] اين خودش يک بحثي است كه همين الآن به ذهنم آمد. قبلاً من نگفته بودم. اما اشارهاي کنم خوب است.
[۵] بحارالأنوار ۹۰ ۳۱۳ باب ۱۷
[۶] که من يک وقتي هم بحث کردم راجع به قاطعيت در دعا که خودش از خصوصيات دعا است و آن مباحث را تکرار نمي کنم.
[۷] من اين ها را چون قبلاً بحث کردم، تکرار نمي کنم، فقط يك اشاره مي کنم.
[۸] عدةالداعي ۵۸
[۹] بحارالأنوار ۹۰ ۲۲۵ باب ۱۱
[۱۰] بحارالأنوار ۹۰ ۲۲۳ باب ۱۱
[۱۱] چون من يک بحث کلي کردم اول گفتم مي خواهم همه چه بياورم اين را.
[۱۲] يک بحث اين است كه «الله» نامي است که مستجمع جميع صفات است. در بين صفات خدا، لفظ جلاله «الله» تمام صفات كمال را دارد. اما اينجا بحث از «بسم الله» است، نه «الله». معلوم مي شود «بسم الله» نسبت به تمام اسماء الهي، حتي لفظ جلاله «الله»جامعيت دارد.
[۱۳] چون امشب يکي هم سؤال کرد از من، گفتم دوباره تذكر دهم.
[۱۴] الدعاء للطبراني ۱ ۴۹۱ جزء الثامن
[۱۵] حالا خوب شد اين به ذهنم آمد که اين را بگويم.
[۱۶] مي خواست كسي نفهمد. و حتي همسرش هم متوجه نشود.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :   09101660080

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group