سخنرانی مکتوب با موضوع شایعه پراکنی – حجت الاسلام رفیعی
کانال ایتا شیعه کوئست: @shiaquest_net
قال الله تبارک و تعالی:يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»؛
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
مقدمه
آیه یازدهم به بعد سوره نور،موضوعی را مطرح می کند که جنجالی بین مفسرين ایجاد کرده و زیاد پیرامون آن نوشته اند و درباره اش اختلاف نظر وجود دارد.آن موضوع،داستان افک است.افک در لغت به معنای دروغ بسیار بزرگ،تهمت بسیار عظیم و دروغی است که باعث می شود ارکان جامعه بلرزد.بنابراین افک از كذب بالاتر بوده و به معنای دروغ عظیم و بزرگ است.این داستان که خدا در آیه پانزدهم همین سوره می فرماید: إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بألسنتکم وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمُ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمُ»؛
به خاطر بیاورید زمانی را که این شایعه را از زبان یکدیگر می گرفتید،و با دهان خود سخنی می گفتید که به آن يقين نداشتید؛و آن را کوچک می پنداشتید در حالی که نزد خدا بزرگ است!
((این قصه را آسان نشمارید))،داستان مهمی بوده که بعضی ها آن را کوچک شمرده اند.داستان افک،قصه ای است که خدا چند آیه را به آن اختصاص داده و 23 مرتبه به مؤمنین خطاب کرده است.
در این داستان چند گناه بزرگ نهفته است؛از جمله :بدگمانی ،دروغ ،شایعه پراکنی،تهمت،سخن چینی،قداست شکنی و از همه مهم تر: آزاردادن پیغمبر صلی الله علیه و آله.این ها را بشمارید ببینید چند گناه در یک داستان جمع شده است.
داستان افک چیست؟
بين مفسرین اختلاف است که ماجرای افک چیست.در اصل این آیات اختلاف نیست؛اما دو نوع داستان برایش نقل شده است:
نقل اهل تسنّن
در تفاسیر اهل تسنّن غالباً این طور گفته شده که هروقت رسول خدا صلی الله علیه و آله به جنگ می رفتند یکی از همسرانشان را با خودشان می بردند.در نبرد بنی مصطلق نیز یکی از همسران را-که اکثرا نوشته اند عایشه بود-با خودش برده بود.رسم این بود که بانوان محترم را در کجاوه سوار می کردند.کجاوه بر شتری قرار داشت و ساربانی شتر را می برد.در نبرد بنی مصطلق مسلمان ها شبانه حرکت کردند.همسر پیامبر برای کاری از کجاوہ بیرون آمد.ساربان که فکر می کرد ایشان سوار بر کجاوه است،راه افتاد و رفت.
ظاهرا گردنبند همسر پیامبر صلی الله علیه و آله در بیابان گم شد و او دنبالش می گشت.وقتی آمد دید مسلمان ها نیستند.این زن مجبور شد تا صبح تنها در بیابان بماند.رسول خدا صلی الله علیه و آله شخصی به نام صفوان را همیشه مأمور می کرد و به او می گفت:تو بمان و آخرین نفربيا.ممکن است کسی جا مانده باشد.
وقتی همه کوچ کردند نگاهی به اطراف بیانداز.ایشان در آن هنگام مأموریت خود را به عهده داشت که ناگهان متوجه شد همسر پیامبر صلی الله علیه و آله باقی مانده است.او را سوارشتر کرد و تا مدینه آورد و به پیامبر صلی الله علیه و آله تحویل داد.این اصل قصه است؛اما از همان لحظه شایعه ای زشت شروع شد.آن چنان شایعه در مدینه پیچید که بر اثر آن پیامبر صلی الله علیه و آله یک ماه ناراحت و بیمار شدند.
شایعه پردازی گناه بسیار زشتی است.خدا می فرماید:شایعه،جنگ با من است اگر کسی مؤمنی را از این طریق آزار داد با من اعلان جنگ کرده است.در داستان افک،شخصیتی مثل پیامبر خدا و مسلمانانی که پیامبر را به درستی می شناختند آزرده شدند.
نقل اهل تشیع
جناب علامه مرتضی،از علمای لبنان،کتابی به نام حديث الافک نوشته اند.ایشان این قصه را رد می کند و می گوید:داستان این گونه نبوده است؛بلکه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پسری به نام ابراهیم علیه السلام داشتند که در هجده ماهگی از دنیا رفت و در بقیع دفن شد.وقتی ابراهیم از دنیا رفت پیامبر صلی الله علیه و آله هم متأثر شد.
مادر ابراهیم خانمی به نام ماریه قبطیه است.چون رنگ پوست ابراهیم با رنگ پوست پیامبر صلی الله علیه و آله متفاوت بود شایعه شد این بچه-العياذ بالله-از پیامبر صلی الله علیه و آله نیست و این زن مرتکب خطا شده.
چقدر پررویی که افرادی رسول خدا صلی الله عیله و آله را متهم می کنند!این شایعه پیامبر صلی الله علیه و آله را به شدت ناراحت کرد.
حضرت مدتی در فکر بودند تا سرانجام آیات افک نازل شد.ماکاری به قصه نداریم؛نتیجه هردو قصه یکی است:بالأخره به همسر پیامبر صلی الله علیه و آله تهمت فحشا زدند.گروهی شایعه پرداز پیامبر صلی الله علیه و آله را ناراحت کردند.
برخورد با شایعه پردازان
عزیزان من!ببینید این آیات چقدر تند برخورد کرده است: إِنَّ الَّذِينَ جاؤوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةُ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لّکم بَلْ هُوَ خَيْرُ لّکم لکلّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذِي تولّی کبره مِنْهُمْ لَهُ عَذابُ عَظِيمُ»؛
مسلّماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی(متشکّل و توطئه گر)از شما بودند؛امّا گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است،بلکه خیر شما در آن است؛آنها هرکدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند،و از آنان کسی که بخش مهمّ آن را برعهده داشت عذاب عظیمی برای اوست!
کسانی که این شایعه را درست کردند چند نفر بودند.این شایعه را یک نفر نساخت؛چون عصبه به معنای گروه است.
ممکن است کسی بگوید چرا خدا آیه نازل کرد؟خدا می گوید:این که ما افشاگری کردیم و از پیامبرمان دفاع می کنیم،فکر نکنید این قصه شر است.
همین قصه باعث شد که پیامبراطرافیانش را بشناسد و ببیند بعضی ها چقدر بی تقوا هستند و حاضرند آبروی پیامبر صلی الله علیه و آله را ببرند تا آبی به آسیاب خودشان برسد.
پایان داستان افک خیر است؛چون مؤمن از منافق شناخته می شود.قرآن سپس می فرماید:آن رئیسی که نشست و این شایعه را درست کرد جرمش خیلی سنگین است.آنهایی هم که شایعه را پخش کردند گناهکارند،اما نه به اندازه کسی که شایعه را ساخت.
در این قصه برای هر کس به اندازه اشتباه خودش گناه می نویسند.آن کسی که رئیس بود و شایعه را ساخت عذاب عظیمی دارد؛چون اساس شایعه را درست کرده است.
بعد خدا یک شکوه ای می کند،می فرماید:شایعه شد شما که شنیدید چراباور کردید؟چرا تحقیق نکردید؟چرا انکار نکردید؟خدا دارد از آنها که باور کردند شکوه می کند.
«لَولَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكُ مُّبِینٌ»
چرا هنگامی که این(تهمت)را شنیدید،مردان و زنان با ایمان نسبت به خود(و کسی که همچون خود آنها بود)گمان خير نبردند و نگفتند این دروغی بزرگ و آشکار است؟!
چرا وقتی شنیدید نگفتید دروغ است و شایعه است.جالب است که قرآن می فرماید:به خودتان لطمه زدید،چرا نگفتید دروغ است،صبر کردید تا خداوند بگوید دروغ است؟شما که پیامبر صلی الله علیه و آله را می شناسید،چهل سال بین شما زندگی کرده و به امانت داری معروف است؛این قدر دقیق است که اجازه نمی دهد همسرانش بانامحرم صحبت کنند و خانواده اش از نامحرم نابینا چهره می پوشانند.این قدر دقیق است که قرآن به زن های پیامبر سفارش می کند محرک راه نروند و حرف نزنند.(1)آن وقت شما یک چنین دروغ به این بزرگی را پخش کردید!چرا همان موقع که شنیدید نگفتید دروغ است؟
«لَولَا جاؤوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ یأتوا بِالشُّهَداءِ فأولئک عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ»؛
چرا چهار شاهد برای آن نیاوردند؟!اکنون که این گواهان را نیاوردند ،آنان در پیشگاه خدا دروغگویانند!
مگر آن کسی که این شایعه را درست کرد شاهد داشت.مگر ما نگفتیم زنا چهار شاهد عادل می خواهد.یک شب در بیابان همسر پیامبر صلی الله علیه و آله از قافله عقب مانده باید برایش شایعه درست کرد؟یا دیدید یک شخصی با ماریه قبطیه کاری داشته و به او پیغامی داده باید شایعه درست کرد؟آنهایی که این شایعه را درست کردند دروغگو هستند.
وقتی این آیات نازل شد پیامبر صلی الله علیه و آله و همسرش خوشحال شدند و صدای الله اکبر یاران پیامبر صلی الله علیه و آله بلند شد و آنها که این شایعه را درست کردند ناراحت شدند؛البته رسول خدا صلی الله علیه و آله می توانست حد قذف به آنها بزند ولی پیامبر رحمت است و دیگر قصه را باز نکرد و تمام شد.با این آیات خدا در مقابل این داستان از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در مقابل این شایعات دفاع کرد.
عزیزان من!شایعه گناه بسیار زشتی است این را به ارباب جراید و سیاسیون می گویم که حواسشان جمع باشد؛با آبروی افراد و شخصیت ها بازی نکنند.شایعه زود پخش می شود و وقتی پخش شد دیگر نمی توان مهارش کرد.
بدترین انسان
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:«أَبْغَضُكُمْ إِلَى اَللَّهِ»؛بدترین شما چه کسانی هستند که سه تا ویژگی دارند:
1-«اَلْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ»؛سخن چینی می کنند،
2-«اَلْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ اَلْأَحِبَّةِ»؛میان دوستان اختلاف ایجاد می کند.
3-«الملتمسون للبراء العثرات»؛(1)کسی برای مردم عیب می تراشد.
همسر مرحوم شهید رجایی رحمة الله می گفت:سوار تاکسی شدم.دیدم راننده تاکسی به مسافر می گوید:می دانید رجایی کجا زندگی می کند و چه خانه ای دارد؟همسر شهید رجایی می گفت:به راننده گفتم:می شود لطف کنید مرا دربست به منزل آقای رجایی ببرید؟گفت:مگر شما می توانید تا آنجا بروید؟گفتم:بله،من همسر ایشان هستم.گفت:خانم!ما این حرف ها را از بقیه شنیدیم.
در روایت داریم:افرادی روز قیامت می آیند که در پرونده شان قتل نوشته شده است،می گوید:خدایا!من قتل نکردم،می گویند:در فلان شایعه تودخیل شدی و خون طرف ریخته شد و جرم نداشته برایش تراشیده شد.(1)این ها خیلی بد است.
انواع شایعه
شایعه گناه بسیار زشتی است و چهار قسم دارد:
1.شایعه اعتقادی
اولین قسم از شایعه،شایعه اعتقادی است.این بدترین نوع شایعه است؛یعنی خراب کردن باورهای مردم.قرآن می فرماید:شایعه کردند عزیر پسر خداست.شایعه کردند حضرت عیسی پسر خداست.شایعه پسر خدا بودن عیسی را یهودیان مطرح کردند در حالی که عیسی هم مثل همه مردم بنده خدا بود.آدم هم پدر نداشته است؛اگر قرار است چون عیسی پدر نداشته پسر خدا باشد،پس آدم را هم پسر خدا بدانید.
یهود شایعه کردند و گفتند:الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةُ»؛
دست خدا(با زنجیر)بسته است.
دستان خدا بسته است؛یعنی عالم را خلق کرده و دیگر دخالتی در این عالم ندارد؛مثل ساعت ساز که ساعت را می سازد و به شما می دهد.
ایان باربور کتابی به نام علم و دین دارد و در این کتاب خدا را ساعت ساز لاهوتی می نامد.او می گوید:خدا مثل یک ساعت ساز عالم را ساخته و دیگر کاری با مردم ندارد.هر کسی کار خودش را می کند.
اما این ادعا خلاف قرآن است.خدا دائماً به امور مردم نظارت دارد.خدا می فرماید:این شایعه دروغ است؛دستان خدا باز است.شایعه کرده اند ملائکه دختر هستند.
قرآن می فرماید:وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ»
آنها(در پندار خود،برای خداوند دختران قرار می دهند؛
متأسفانه این دروغ در نقاشی ها و فیلم های ما هم راه پیدا کرده است.فرشته را خانم نشان می دهند در حالی که اصلاً فرشته زن و مرد ندارد.قرآن می فرماید:خودشان دوست ندارند فرزندشان دختر باشد اما می گویند:وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ»؛ فرشته ها دختران خدا هستند.
متأسفانه امروز گروهی با شبهات مختلف در اعتقادات مردم ورود پیدا می کنند.
2.شایعه اخلاقی
دومین قسم از شایعه،شایعه اخلاقی است.این هم خیلی زشت است.
حضرت موسی علیه السلام خیلی عفيف بود و لذا هیچ وقت کنار مردم لخت نمی شد.ایشان وقتی می خواست شست وشو کند از شهر دور می شد.گفتند:موسی پیسی دارد و به همین دلیل رویش نمی شود خود را جلوی مردم بشوید.وقتی برادرش هارون پیامبر علیه السلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت گفتند:موسی او را کشت.
وقتی مرحوم رجایی و بهشتی شهید شدند بعضی ها شایعه کردند که فلانی رجایی و بهشتی را کشت.شایعه پراکنی گناه بدی است؛مخصوصاً اگر مطالب نادرستی به بزرگان و شخصیت ها نسبت داده شود.
3.شايعه سیاسی
سومین قسم شایعه،شایعه سیاسی است.معاویه در جنگ صفین از مشاوره های حیله گرانه عمروعاص کمک می گرفت.روزی عمروعاص گفت:کاغذی بیاورید.روی آن نوشت:من یکی از سپاهیان معاویه هستم.معاویه قصد دارد آب فرات را منفجر کند.این آب سیل می شود و می آید تمام لشکر امیرالمؤمنین علیه السلام را از بین می برد.حواستان جمع باشد که به زودی آب فرات می آید و شما را می برد.
سپس کاغذ را با تیری پرتاب کرد و در لشکر امیرالمؤمنین علیه السلام انداخت.یکی از سپاهیان آن را برداشت و خواند.بی درنگ بقیه را صدا زد و گفت:کسی از لشکر معاویه نامه فرستاده که معاویه می خواهد فرات را منفجر کند و سد را از بین ببرد.سیل می آید و همه ما غرق می شویم.یک مرتبه کل سپاه امیرالمؤمنین با یک شایعه پراکنده شد.عمرو عاص در کاغذ نوشته بود: مِنْ عَبْدِ اللَّهِ النَّاصِحِ فَإِنِّي أخبرکم أَنَّ مُعَاوِيَةَ يُرِيدُ أَنْ يَفْجُرَ عَلَيکُمُ الْفُرَاتِ فَيُغْرِقَكُمْ فَخُذُوا حِذْرَكُمْ»؛
از بنده خیرخواه...گفتند:این نامه از سوی فردی نصیحت کننده است.معاویه قطعاً می خواهد فرات را منفجر کند؛فرار کنید!معاویه نیرنگ باز،دویست سرباز کلنگ به دست آماده کرد و گفت:به کنار فرات بروید و فقط کلنگ را به زمین بکوبید.تمام لشکر حضرت صحنه را خالی کردند و رفتند.
امیرالمؤمنین علیه السلام فریاد زد:وَيْحَكُمْ إِنَّ اَلَّذِي يُعَالِجُ مُعَاوِيَةُ لَا يَسْتَقِيمُ لَهُ»؛ کاری که معاویه می خواهد انجام دهد امکان پذیر نیست.
امکان ندارد این آب به طرف شما بیاید.اما سخن حضرت فایده نداشت و شایعه کار خودش را کرد.لشكر از آن منطقه فرار کرد و رفت.
ببینید یک شایعه انفجار فرات،لشکری را فرار داد.یکی از دلایلی که معاویه توانست امام حسن علیه السلام را به صلح وادار کند همین بود که بین لشکر امام حسن علیه السلام شایعه کرد:امام حسن علیه السلام صلح کرده و همه چیز تمام شده است؛شما خبر ندارید!بسیاری از سربازان و فرماندهان سپاه امام حسن با همین شایعه به معاویه پیوستند و گفتند:امام حسن علیه السلام پشت پرده صلح کرده و ما خبر نداریم.
چرا پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ احد شکست خورد؟چون یکی از جنگجویان دشمن فریاد زد:پیامبر کشته شد!اکثر مسلمانان با همین شایعه فرار کردند.
4.شایعه اجتماعی
چهارمین قسم شایعه،شایعه اجتماعی است.قرار است فلان چیز اتفاق بیفتد
یا قیمت فلان کالا بالا برود.به محض پخش شدن چنین شایعه ای آن کالا در بازار کمیاب و حتی نایاب می شود.بخش زیادی از گرانی در جامعه ناشی از شایعات است.بدانید این کار گناه بزرگی است.اگر کسی اینطور باعث آزار و اذیت مردم شود،با خدا اعلان جنگ کرده است.مخصوصاً کسانی که روزنامه و تریبون در اختیار دارند حواسشان جمع باشد که حرف هایشان حساب شده باشد.
«وَ لاَ تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمُ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسؤُولا»
از آن چه به آن آگاهی نداری،پیروی مکن،چرا که گوش و چشم و دل،همه مسئولند.
تمام این حرف ها مسئولیت دارد.روز قیامت خطبه هرخطیبی رابر او عرضه می کنند و می گویند:این حرف ها را از کجا آوردی؟باید حرف هایش مستند باشد.حواسمان جمع باشد اگر کسی حرفی زد درباره اش تحقیق کنیم.قرآن می فرماید:فوراً نپذیرید.
شخصی به محضر امام کاظم علیه السلام آمد و گفت:پنجاه نفر سخنی علیه شخصی گفته اند اما وقتی به خودش می گوییم می گوید:دروغ است.چه کار کنیم؟آقا فرمود:سخن خودش را تأیید کنید.
به حسب عقل وقتی پنجاه نفر یک چیزی می گویند و یک نفر می گوید:نه،تقريبا حق با آن پنجاه نفر است.پس چرا امام کاظم علیه السلام این گونه فرمود؟امام نمی خواهد بگوید آن پنجاه نفر دروغ می گویند؛می خواهد جامعه را از پاشیدگی حفظ کند.اسلام نسبت به حفظ آبرو و حریم مردم نظر ویژه ای دارد.