دوشنبه 28 خرداد 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع برنامه: بررسي ويژگي‌هاي خاص امام عصر(عج) بحث عدالت

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين عالي

تاريخ پخش: 18/03/93

بسم الله الرحمن الرحیم

و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین

بي‌قرار توام و در دل تنگم گله‌هاست *** آه بي‌تاب شدن، عادت كم حوصله‌هاست

مثل عكس رخ مهتاب افتاده در آب *** در دلم هستي و بين من و تو فاصله‌هاست

بي تو هر لحظه مرا بيم فرو ريختن است *** مثل شهري كه به روي گسل زلزله‌هاست

باز مي‌پرسمت از مسأله دوري و عشق *** و سكوت تو جواب همه مسأله‌هاست

«اللهم عجل لوليك الفرج»

آقای شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی بیننده‌های خوبمان، خانم‌ها و آقایان. به سمت خداي امروز خوش آمديد. حاج آقاي عالي سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.

حاج آقای عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه‌ي بينندگان بزرگوار عرض سلام دارم. آقای شریعتی: بحث ما با حاج آقاي عالي يادي از امام عصر(ع) است. خوشحاليم كه روزهاي يكشنبه ما منور به نور حضرت مهدي(عج) است. در ذيل همين بحث به خصايص و ويژگي‌هاي حضرت رسيديم. كه بحث زنده بودن را حاج آقا اشاره كردند. بحث غيبت و بحث رحمت واسعه بودن ايشان را اشاره كردند. امروز به يكي ديگر از ويژگي‌ها و مختصات حضرت اشاره خواهند كرد.

حاج آقای عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. اگر خاطر شريفتان باشد بحث در همين موضوع بود كه خصوصيات حضرت ولي‌عصر(عج) بيان مي‌شد. يكي از برجسته‌ترين و معروف‌ترين ويژگي‌هاي حضرت خصوصيت عدالت حضرت است كه اصلاً به قدري بحث عدالت و عدالت گستري با امام زمان توأم است، كه هر زمان اسم ان بزرگوار مي‌آيد، اصلاً مهدي يعني عدالت. عدالت يعني مهدي! واقعاً هم همين است. در دعاها و روايات متعدد حضرت را با اين وصف و خصوصيت توصيف كردند. در دعاي افتتاح كه مؤمنين شب‌هاي ماه مبارك رمضان مي‌خوانند، اين تعبير را آنجا مي‌خوانند كه «وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّ أَمْرِكَ الْقَائِمِ الْمُؤَمِّلِ وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ» (تهذيب/ج3/ص110) خدايا درود و رحمت خودت را بر قيام كننده‌اي بفرست كه مردم آرزو و اميد به او دارند و او عدالت مورد انتظار است. اصلاً امام زمان به عدالت توصيف شده است. نه اينكه عادل است، اصلاً عدالت عدل محض است. سر تا پاي او عدل است. مجسمه‌ي عدالت است.

شيخ صدوق در كمال الدين يك روايتي را از پيامبر اكرم نقل كردند، «مهدي أول العدل و آخره‏» (كمال‏الدين/ ج1/ص268) امام زمان را به اول و آخر عدل توصيف كردند. يعني صفر تا صد عدل را او محقق مي‌كند. از ابتدا تا انتهايش را او مي‌رود. درست است كه تمام انبياء و اولياء و معصومين همه هم خودشان در حد ممتاز و اعلي عادل بودند و هم عدالتخواه بودند و هم در صدد اين بودند كه هر مقدار كه امكان دارد، عدالت را تحقق ببخشند. اما اين وييژگي منحصر به فرد براي امام زمان(ع) هست كه اوست كه عدل را در جهان محقق مي‌كند. نه فقط تحقق مي‌بخشد كه پر مي‌كند. تعبيراتي كه در رابطه با امام زمان است، «فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا» (وسايل‌الشيعه/ج16/ص240) خداوند متعال زمين را به واسطه او پر از عدل و داد مي‌كند. اين تعبير بسيار تعبير بلندي است. ما يك خانه‌ي سه، چهار نفري را نمي‌توانيم پر از عدل و داد كنيم. او كل عالم دنيا را پر از عدل و داد مي‌كند كه در روايت شيعه و سني اين تعبير آمده است. ايشان اين ويژگي منحصر به فرد را دارد. در شب ميلاد مبارك امام زمان(ع) كه سحر نيمه شعبان سال 255 بود، كه اين هفته هم هفته ميلاد امام زمان است، شب جمعه‌اي كه در پيش داريم. نيمه‌هاي شب هنگام سحر بود كه حضرت حكيمه خاتون كه عمه‌ي امام عسگري بودند، و امام عسگري خواسته بودند امشب را بمانند. گفتند: عمه جان بمان كه آن وعده‌ي الهي امشب محقق مي‌شود. وقتي امام زمان(ع) متولد شد، حضرت همان هنگام جملاتي را گفتند. شبيه حضرت عيسي كه در قرآن همه خوانديم كه همان ابتدا كه متولد شد، سخناني گفت. «قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا» (مريم/30) امام زمان جزء ان جملات اوليه‌اي كه فرمودند، اولاً شهادتين اول سخني بود كه گفتند. «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و ان جدي محمدا رسول الله (ص) و ان ابي اميرالمؤمنين» حضرت دانه دانه امام قبلي را گواهي دادند، تا به خودشان رسيدند. وقتي به خودشان رسيدند، اين دعا را خواندند. «اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي» (بحارالانوار/ج51/ص13) خدايا آن وعده‌اي كه به من دادي، آن وعده را برآورده كن. انجاز و محقق كن. «وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِي» قدم مرا استوار قرار بده و كار مرا در اين عالم تمام كن، «وَ امْلَأِ الْأَرْضَ بِي عَدْلًا وَ قِسْطاً» و زمين را به واسطه من پر از عدل و داد كن. اولين سخن حضرت در هنگام ميلادشان، همين بود. در كمتر حديثي است كه يادي از امام زمان(ع) آمده باشد و يادي از عدل و قسط و عدالت حضرت نيامده باشد.

آقای شریعتی: بقيه اهل‌بيت(ع) هم در اين مسير گام برمي‌داشتند.

حاج آقاي عالي: اصلاً زمينه‌ساز آن بزرگواران بودند. نه فقط امامان، همه پيغمبران. يعني در واقع يك سير تاريخي را اولياي الهي طي كردند، كه كلاس كلاس و مرحله مرحله بشريت را پيش بردند، تا به هر حال بشر بتواند به آن نقطه اوج كه نطقه بندگي و نقطه پر شدن عدالت هست، و تازه شروع زندگي انساني است. ما فكر نكنيم آخرالزمان تمام مي‌شود. تازه شروع مي‌شود. تازه به معناي واقعي كلمه زندگي انساني شروع مي‌شود. در هر حال اين خصوصيت حضرت است كه ويژگي منحصر به فرد اين بزرگوار هست و مسأله‌ي عدل و عدالت گستري، منتهي من يكي دو نكته را مي‌خواهم به عنوان اين بحث مطرح كنم.

اولين نكته كه يادم هست قبلاً در مباحث ياد مرگ به تناسب و مناسبتي اشاره كرديم، اين هست. درست است كه مسأله‌ي ظهور منجي و موعود در آخرالزمان يك ديدگاهي است كه مشترك بين همه اديان و مذاهب است. اما ديدگاهي كه شيعه و مكتب اهل‌بيت به واسطه‌ي آموزه‌هاي اهل‌بيت دارد، برخي تفاوت‌ها را دارد كه ديدگاهش را بسيار عميق مي‌كند. يكي از تفاوت‌هايي كه بين ديدگاهي كه ما داريم و ساير اديان و مذاهب اين است كه قبلاً گفتيم. ما حضرت را زنده مي‌دانيم. ما منجي را زنده مي‌دانيم كه در عالم با همين جسم فيزيكي زندگي مي‌كند و دلايلش هم قبلاً گفتيم. يكي ديگر از تفاوت‌هايي كه در ديدگاه ما با ديدگاه ساير اديان و مذاهب هست، اين است كه ما ظهور عدالت گستر و منجي را يكي از مراحل تكاملي به سمت خدا در سير «انا اليه الراجعون» به تعبير ديگر در راستاي معاد مي‌دانيم. يكي از مراحل تكاملي ظهور است.

در قيامت خداوند متعال با تمام اسماء و صفاتش در حدي كه مخلوقاتش گنجايش دارند، خدا ظهور مي‌كند. آنجا يوم القيامه است. روز است. با اينكه خورشيد نيست. خورشيد تاريك شده است. خورشيد و ستاره نيست. اما آنجا همه حقايق آفتابي مي‌شود. ظهور پروردگار هم هست. گفت:

يار بي پرده از در و ديوار *** در تجلي است يا اولوالابصار

يكي هست و نيست غير از او *** وحده لا اله الا هو

آنجا خداوند متعال، عدالت مطلق پروردگار در آنجا هست كه ظهور مي‌كند. آنجا مالكيت خدا، سلطنت خدا، قدرت خدا، علم خدا، همه‌كاره بودن خدا، كه خدا در اين عالم همه كاره است، آنجا ظهور مي‌كند. البته خدا اينجا هم همه كاره است. اينطور نيست كه خدا يكجايي مثلاً همه كاره باشد، جاي ديگر بيكار باشد. نخير! اينجا هم «لا حول و لا قوة الا بالله» است. منتهي اينجا ظهور ندارد. عالم دنيا گنجايش ندارد. آنجا به اين حقيقت مي‌رسيم و آن ظهور رخ مي‌دهد. در اينجا اصلاً اين از ضعف‌هاي عالم دنيا است و از كوچك بودن و كم ظرفيت بودن عالم دنيا كه خدا در اين عالم محجوب است. پنهان است. ما خودمان را مي‌بينيم، خدا را نمي‌بينيم. يعني شما نگاه كنيد چقدر چپ و وارونه است. با ايينكه نور عالم است، «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏» (نور/35) ولي ما ظلمت‌ها را مي‌بينيم، آن اصل نور را نمي‌بينيم.

خدا مرحوم حاج شيخ رجبعلي خياط را رحمت كند. تعبير قشنگي از ايشان نقل شده كه مي‌فرمودند: من دلم براي خدا مي‌سوزد. مشتري خدا كم است. همه دنبال همه چيز مي‌روند و دنبال خدا نمي‌روند. خدا را همه‌كاره نمي‌بينند. براي رزقشان، شفايشان، براي علمشان و چيزهاي ديگر دنبال همه چيز مي‌روند، اما ياد خدا نيستند.

رضوان خدا و رحمت خدا بر مرحوم آيت الله حجت كوه كمرده‌اي كه از بزرگان مراجع و بسيار با اخلاص و متواضع بودند. در دوره‌هاي نه چندان دور اين بزرگوار بودند. يك مقدار قبل از آيت الله بروجردي و يا تقريباً معاصر با آقاي بروجردي بودند. اين بزرگوار نقل مي‌كنند يك مرتبه با يك جمعي در منزلشان نشسته بودند. اين آقاي طلبه‌اي آمد يك نامه‌اي به ايشان داد. اين نامه را گرفت، زير اين نامه يك چيزي نوشت، گفت: بيا بگير. نامه را به ايشان داد، طلبه خداحافظي كرد و رفت. بيرون منزل نامه را نگاه كرد و ديد زير آن نوشته: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ» (حديد/3) برو توبه كن. اين بنده خدا هرچه فكر كرد، گفت: مگر من چه گناهي كردم كه بروم توبه كنم. كاري نكردم. نفهميد! بعد يك مقدار دقت كرد و ديد در نامه‌اش براي آقا نوشته كه آقا من از آن زماني كه از شهرمان به قم آمدم، اميدم اول به خدا بود، بعد به شما. الان يك احتياج مالي دارم، آمدم اگر شود شما مساعدتي بكنيد. ايشان نوشته كه «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ» همه كاره خداست. من چه كسي هستم كه اسم مرا كنار خدا مي‌بري؟ اول خدا، بعد شما. برو توبه كن!

به هر حال اين ديد شرك آلود در دنيا هست، منتهي در عالم آخرت مراحلي كه انسان تكامل پيدا مي‌كند، تا قيامت آنجا ديگر اين ديد شرك آلود كنار مي‌رود و همه اهل «لا اله الا الله» مي‌شوند. و آنجا همه عدالت محض خدا را مي‌بينند. «وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ» (انبياء/47) آنجا ترازوهاي عدل گسترده مي‌شود و مو را از ماست بيرون مي‌كشد. هيچ ظلمي و ضربه ظلمي در آنجا نيست. «لا ظُلْمَ الْيَوْم‏» (غافر/17) عالم دنيا عالمي است كه كم ظرفيت است. واقعاً يك ظلم‌هايي مي‌شود كه قابل جبران هم نيست. يك كسي ممكن است هزاران نفر را كشته باشد. يك بمب اتم را در جايي رها كرده، هزاران نفر كشته شدند. به فرض اگر او را دستگير كنند و به فرض اگر او را بكشند، فقط يك جان را از او گرفتند. او هزاران جان گرفته است، از او يك جان گرفتند. اين عدالت نيست ولي عالم دنيا گنجايش بيشتر از اين را ندارد. چون وقتي جان او را مي‌گيرند، تمام مي‌شود. ديگر نمي‌توانند كاري با او بكنند. اما در عالم آخرت اينگونه نيست. گنجايش اين را دارد كه بارها برگردد و عقوبت شود. بنابراين عدالت محض و مطلق كه اگر كسي اينجا خوبي كرده است و كسي نفهميده است، ولي آن كسي كه بايد بفهمد، آنجا فهميده است. ذره‌اي در اين عالم نه كم مي‌شود و نه گم مي‌شود. ظلم هم همينطور است. اين عدالت عجيب و غريبي كه آنجا هست، و همه صفات و اسماء خدا، ما با اين وضعيت روحي كه در عالم دنيا داريم، اصلاً تحمل آنجا را نداريم. صلاحيت ورود به قيامت را نداريم.

از روايات اهل‌بيت گفتم، كه نه فقط صلاحيت ملاقات با خدا را نداريم، يك صداي آهنگ بهشتي، موسيقي بهشت كه در روايات دارد نسيمي در درختان بهشت مي‌افتد، موسيقي و آهنگي پخش مي‌شود، كه اگر اهل دنيا بشنوند، از شوق مي‌ميرند. يا مثلاً در بعضي از روايات دارد كه لباس يك بهشتي وقتي در عالم دنيا بيايد، عالم دنيا گنجايش ندارد. ما چطور با اين وضعيت روحي و شخصيتي كه اينجا داريم تحمل كنيم. خدا از سر لطف و تفضل، دو مرحله مقدماتي گذاشت كه انسان‌ها اگر عاقل باشند، اگر زرنگ باشند، اين دو مرحله را محقق مي‌كنند. به آساني رشد مي‌كنند و آماده قيامت كه عدالت محض خدا هست، مي‌شوند، يكي ظهور عدالت گستر و دوم رجعت است. رجعت معصومين كه به گونه‌ي ادامه‌ي همان دولت عدالت است.

در بهشت يكي از مشخصاتي كه خيلي روي آن تأكيد شده است، عدالت خداست. زمان ظهور هم خيلي روي عدالت تأكيد شده است. اين يك مرحله مقدماتي و آماده سازي از سر لطف است. من اين كلمه لطف و تفضل را تكرار مي‌كنم، قصدي دارم.

اگر انسان‌ها خودشان اين لطف خدا را پذيرفتند، يعني خودشان را محيا كردند و اين آمادگي‌هاي لازم براي دريافت اين لطف خدا را در خودشان به وجود آوردند. ظهور رخ داد، به آساني يك رشدي در آنها محقق مي‌شود، تربيتي كه حضرت اينها را خواهد كرد، آن تحمل عدالت در آنها به وجود بيايد، مرحله بعدي رجعت معصومين است. و به آساني وارد مرحله بعدي كه ملاقات با حضرت حق است، مي‌شوند.

آقای شریعتی: يك نكته‌اي هست و آن هم اين است كه احساس مي‌شود اين منحصر به افرادي است كه در عصر ظهور و رجعت هستند، ما چطور؟ يا آنهايي كه از دنيا رفتند چه؟

حاج آقاي عالي: نكته همين‌جا است. خوب دست خود ما است. خودت يك كاري كن كه ظهور رخ بدهد. ممكن است شما بگويي:          مگر دست من است؟ بله، بايد يك جمعي براي ظهور آماده شوند. ولي در رجعت كه مي‌شود برگردي. يعني به هر حال يا شما آمادگي ظهور را به صورت جمعي در جامعه‌ات مي‌تواني فراهم بكني، يا نه به صورت فردي اگر ديگران تنبل هستند و خودشان را براي حكومت عدل و معصوم محيا نمي‌كنند و تحت تربيت او قرار گرفتند، تو خودت تنهايي شرايط را در خودت محيا كني، زمان ظهور را هم درك نكردي، رجعت است. يعني تو را برمي‌گردانند. اصلاً براي خود ظهور هم برمي‌گردانند. براي كمك به امام زمان هم برمي‌گردانند. پس بنابراين راه براي كسي بسته نيست. اگر كسي بخواهد اين لطف و تفضل خدا را دريافت كند و اين دو مرحله مقدماتي را، راه باز است. ولي اگر كسي شرايط اين لطف و تفضل خدا براي خودش را فراهم نكرد. نه ظهور و نه رجعت، اين دو مقدمه را براي دريافت غيابت به آساني، ورود به بهشت را محيا نكرد. ديگر بايد همين راه عمومي آمادگي براي قيامت يعني برزخ، كه آنوقت ممكن است سختي‌هايي هم داشته باشد، قبر و شب اول و قبر و مراحل ديگر بزرخ، ان راه عمومي است. اگر همين دو مقدمه را كسي در همين دنيا نديد، بالاخره بايد از آن راه براي قيامت و صحنه ملاقات با خداي متعال آماده شود.

ديد ما نسبت به ظهور حضرت ولي‌عصر و رجعت چنين ديدي است كه يك نمونه‌اي از بهشت است. يك جلوه‌اي از بهشت و يك پيش درآمدي از بهشت است براي ورود به همان بهشتي كه ملاقات خدا در آن صورت مي‌گيرد. لذا در بعضي از روايات يك نكته‌‌اي هست. در بعضي روايات فرج امام زمان به فرج الله تعبير شده است. در روايتي از پيغمبر اكرم هست كه «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ فَرَجِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» (بحارالانوار/ج52/ص122) بالاترين عبادت امت من انتظار فرج است. نگفته فرج امام زمان. گفته: انتظار فرج خدا، يعني خداوند متعال گويي در اين دوره يك گشايشي برايش پيدا مي‌شود كه ظهوري كند. نه اينكه به كار خدا گره افتاده است. نه حجاب براي ما است. انوقت اين حجاب كه برداشته شود، آن گشايش رخ مي‌دهد و خدا ظهوري در حد عالم دنيا مي‌كند. ولي در حد عالم دنيايي كه اصلاً قابل مقايسه با قبلش نيست. زمان ظهور حضرت ولي‌عصر(ع) كه لطف خدا، عنايت خدا، علم خدا، عدالت خدا، به دست معصوم و بعدش رجعت با دست معصومين ظهور مي‌كند، قابل مقايسه با قبل نيست. هرچند كه به يك معنا هنوز خيلي با قيامت فاصله دارد ولي در دنيا، اوج عالم دنيا و ظهور خدا در عالم دنياست. اگر كسي اين مراحل را درك كرد، كه هيچ. اگر نكرد همان راه عمومي برزخ است.

نكته دوم هم اين است كه همانطور كه آن بهشت آخرتي محصول يك زحمت‌ها و تلاش‌هايي است كه در عالم دنيا كسي كشيده است. بندگي كرده تا بهشت را به او بدهند. در اثر اين بندگي‌ها و تلاش‌ها لياقت پيدا كرده كه بهشت را تحمل كند. يعني روح تكامل پيدا كند، بتواند وارد بهشت شود. بهشت مهدوي و عدالت مهدوي، يك ترقي و رشدي مي‌طلبد. يك آمادگي مي‌طلبد كه انسان بتواند عدالت مهدوي را هم تحمل كند. بهشت مهدوي هم محصول يك زحمت و يك كاري است. همينطور كه بهشت آخرتي را ما بايد يك كاري كنيم تا آن بهشت را به ما بدهند، يك كاري كنيم تا لياقت و صلاحيت ورود به آن بهشت را داشته باشيم. به تعبير شهيد بهشتي كه مي‌گويند: بهشت را به بها مي‌دهند نه به بهانه. هرچند اعمال ما هم خيلي بهايي ندارد ولي بالاخره همين اعمال را بايد داشته باشيم. بهشت مهدوي را هم به بها مي‌دهند. يعني ظهور محصول صلاحيت‌ها و آمادگي‌هايي است كه ما پيدا مي‌كنيم.

نه اينكه حضرت بايد يك كاري كند. حضرت بايد آماده شود. او بايد يك رشدي كند. او تمام رشدش را كرده است. ما بايد اين رشد را انجام بدهيم. اينكه آيه‌ قرآن مي‌فرمايد: تمام انبياء آمدند تا بشريت يك رشد براي عدالت پيدا كند. آيه‌اي در سوره‌ي حديد هست كه «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حديد/25) ما انبياء را با كتاب و معجزه و امثال اينها فرستاديم تا مردم خودشان برخيزند و قيام به عدالت كنند. نه اينكه آنها را به زور به سمت عدالت ببرند. خودشان برخيزند. خودشان عدالتخواه شوند. بنابراين مهم اين نكته‌اي است كه ما بايد خودمان را مناسب كنيم و تمرين كنيم، استعدادش را همين حالا پيدا كنيم.

همانطور كه همه مي‌دانيم عدالت حرف زدنش آسان است. اميرالمؤمنين در نهج‌البلاغه دارد كه عدالت «أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُف‏» (شرح‌نهج‌البلاغه/ج11/ص88) وسيع‌ترين حوزه را در حرافي دارد. آدم خيلي مي‌تواند راجع به اين حرف بزند. ولي نوبت به عمل كه شد خيلي ضيغ مي‌شود. عدالت از چيزهايي است كه وقتي نوبت به خود آدم رسيد، سخت است. مثل امر به معروف و نهي از منكر كه وقتي نوبت به خود آدم مي‌رسد، سخت مي‌شود. مثل انتقاد كه وقتي نوبت به خود آدم مي‌رسد، سخت مي‌شود و تلخي دارد. خيلي‌ها از دور اميرالمؤمنين(ع) كه پراكنده شدند، به خاطر همين بود.

يكي از اصحاب حضرت علي(ع) شاعري بود. نامش نجاشي بود و اهل يمن بود. شعر مي‌گفت و از محبين اميرالمؤمنين بود. از همان شعرايي بود كه اهل بزم بود و محب هم بود. يك بار در ماه رمضان اين را به مجلس بزمي دعوت كردند. آنجا يك لبي هم تر كرد و يك شرابي هم خورد. حضرت علي(ع) اين را فهميدند، اين را گرفت و حد را بر او جاري كرد. بعضي گفتند: آقا ايشان از محبين شما هستند. مردم چه مي‌گويند؟ حضرت علي محبان خود را هم مي‌زند! حضرت علي فرمود: در حد الهي از اين حرف‌ها نيست. بيست شلاق هم اضافه زد چون حرمت ماه رمضان را شكسته بود كه نجاشي از او پرسيد: اين بيست ضربه براي چيست؟ گفت: براي اين است كه حرمت اين ماه را شكستي. يك عده از افراد يمني كه از دوستان او بودند. از جمله شخصي به نام طارق بن عبدالله كه خيلي با نجاشي رفيق بود، با پرخاش خدمت اميرالمؤمنين آمد، گفت: يا اميرالمؤمنين فكر نمي‌كرديم تو اينطور باشي! فكر نمي‌كرديم بين موافق و مخالف فرق نگذاري. او محب تو بود. ما دلمان از كينه پر مي‌شود. حضرت فرمود: تو مي‌گويي من كسي را كه حد خدا و حدود الهي را زير پا گذاشته است، چون مرا دوست دارد، حكم خدا را در مورد او پياده نكنم؟ «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» (بقره/45) بله اين عدالت سخت است. مگر براي آنها كه متواضع هستند. در خانه خدا افتاده هستند. من اين كار را كردم و از اين جهت هيچ چيزي هم بر من نيست. او بلند شد سمت معاويه رفت. حضرت يك مرتبه با مالك اشتر نشسته بود. خيلي صحنه عجيبي است. ابن ابي الحديد در جلد دوم شرح نهج‌البلاغه‌اش نقل مي‌كند. اميرالمؤمنين يك مرتبه با مالك اشتر نشسته بود و درد دل مي‌كرد. مي‌گفت: مالك، بعضي از اينها چرا از عدل ما فرار مي‌كنند و به سمت ظلم ما مي‌روند. مالك گفت: اجازه بدهيد من بگويم. گفت: شما عمل به عدالت مي‌كنيد. اين حرف را مي‌زنيد و پاي آن هم ايستاديد. تحملش را ندارند. «فَإِنْ تَبْذُلِ الْمَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ تَمِلْ إِلَيْكَ أَعْنَاقُ الرِّجَال‏» (شرح‌نهج‌البلاغه/ج2/ص197) اگر يك مقدار سر كيسه را شل كني، يك خرده ريخت و پاش داشته باشي، گردن‌ها به سمت تو كج مي‌شود. البته اگر كسي نعوذ بالله گمان كند مالك اشتر خواست توصيه ريخت و پاي به علي كند، واقعيت زمان را به علي مي‌گويد. حضرت امير(ع) فرمود: مالك چه مي‌گويي؟ من همين مقداري هم كه عمل مي‌كنم مي‌ترسم. مي‌ترسم آنچه خدا مي‌خواهد نكرده باشم.

تحمل عدالت سخت است، حرفش راحت است. به قول همان ضرب المثل معروف كه مرگ خوب است ولي براي همسايه. از اين قبيل هست. لذا تحمل عدالت مهدوي احتياج به آمادگي دارد. تمرين مي‌خواهد. تمرين عدالت مي‌خواهد. اگر تا الآن فرج رخ نداده است، نشان مي‌دهد كه هنوز نخواستيم و هنوز آن آمادگي‌ها در ما به وجود نيامده است.

آقای شریعتی: صفحه 106 مصحف شريف قرار روزانه امروز ماست. آيات پاياني سوره مباركه نساء، و آيات ابتدايي سوره مباركه مائده در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود. باز مي‌گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فىِ الْكَلَالَةِ  إِنِ امْرُؤٌاْ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ  وَ هُوَ يَرِثُهَا إِن لَّمْ يَكُن لهََّا وَلَدٌ  فَإِن كاَنَتَا اثْنَتَينْ‏ِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ ممَِّا تَرَكَ  وَ إِن كاَنُواْ إِخْوَةً رِّجَالًا وَ نِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَيَينْ‏ِ  يُبَينِ‏ُّ اللَّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّواْ  وَ اللَّهُ بِكلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ عَلِيمُ (176)»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏

«يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ  أُحِلَّتْ لَكُم بهَِيمَةُ الْأَنْعَمِ إِلَّا مَا يُتْلىَ‏ عَلَيْكُمْ غَيرَْ محُِلىّ‏ِ الصَّيْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ  إِنَّ اللَّهَ يحَْكُمُ مَا يُرِيدُ(1) يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تحُِلُّواْ شَعَئرَِ اللَّهِ وَ لَا الشهَّْرَ الحَْرَامَ وَ لَا الهَْدْىَ وَ لَا الْقَلَئدَ وَ لَا ءَامِّينَ الْبَيْتَ الحَْرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّن رَّبهِِّمْ وَ رِضْوَانًا  وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ  وَ لَا يجَْرِمَنَّكُمْ شَنََانُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الحَْرَامِ أَن تَعْتَدُواْ  وَ تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْبرِِّ وَ التَّقْوَى‏  وَ لَا تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْاثْمِ وَ الْعُدْوَانِ  وَ اتَّقُواْ اللَّهَ  إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ(2)»

ترجمه آيات:

«از تو فتوى مى‏خواهند، بگوى كه خدا درباره كلاله برايتان فتوى مى‏دهد: هر گاه مردى كه فرزندى نداشته باشد بميرد و او را خواهرى باشد، به آن خواهر نصف ميراث او مى‏رسد. اگر خواهر را نيز فرزندى نباشد، برادر از او ارث مى‏برد. اگر آن خواهران دو تن بودند، دو ثلث دارايى را به ارث مى‏برند. و اگر چند برادر و خواهر بودند، هر مرد برابر دو زن مى‏برد. خدا براى شما بيان مى‏كند تا گمراه نشويد، و او از هر چيزى آگاه است. (176)

به نام خداى بخشاينده مهربان‏، اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به پيمانها وفا كنيد. حيوانات چهارپا مگر آنهايى كه از اين پس برايتان گفته مى‏شود، بر شما حلال شده‏اند و آنچه را كه در حال احرام صيد مى‏كنيد حلال مشماريد. خدا به هر چه مى‏خواهد حكم مى‏كند. (1) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، شعاير خدا و ماه حرام و قربانى را چه بدون قلاده و چه با قلاده حرمت مشكنيد و آزار آنان را كه به طلب روزى و خشنودى پروردگارشان آهنگ بيت الحرام كرده‏اند، روا مداريد. و چون از احرام به در آمديد صيد كنيد و دشمنى با قومى كه شما را از مسجد الحرام بازداشتند وادارتان نسازد كه از حد خويش تجاوز كنيد، و در نيكوكارى و پرهيز همكارى كنيد نه در گناه و تجاوز. و از خداى بترسيد كه او به سختى عقوبت مى‏كند. (2)»

آقاي شريعتي: انشاءالله زندگي همه ما منور به نور صلوات و منور به نور امام عصر(عج) باشد. اشاره قرآني امروز را حاج آقاي عالي بفرمايند.

حاج آقاي عالي: آيه‌ي دوم سوره مباركه مائده كه آيه مفصلي است. بخشي از اين آيه جمله معروفي است كه خداوند متعال مي‌فرمايند: «وَ تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْبرِِّ وَ التَّقْوَى‏ وَ لَا تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْاثْمِ وَ الْعُدْوَانِ» براي اينكه انسان الهي و يك مؤمن باشد، فقط اينكه خودش به صورت فردي خوبي را انجام بدهد و از شر و بدي دوري كند، كافي نيست. بلكه لازم هست به همديگر هم در انجام خوبي‌ها و در پرهيز از بدي‌ها كمك بدهند! اين آيه اين مطلب را اشاره مي‌كند. يك قانون و قاعده‌اي است كه «وَ تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْبرِِّ وَ التَّقْوَى» همديگر را كمك كنيد. يعني فقط خودت خوبي را انجام نده. كاري كن كه ديگري را براي خوبي كردن و دوري كردن از بدي راه بياندازي. «وَ تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْبرِِّ وَ التَّقْوَى وَ لَا تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْاثْمِ وَ الْعُدْوَانِ» اگر من مي‌بينم كه خانه‌ام يا مغازه‌ام محل گناه مي‌شود، اينجا دادن مغازه يا خانه، يا دادن زمين براي چنين جايي تعاون بر اثم و عدوان است. تعاون بر گناه است. كمك به كس ديگر در اين مسير است. لذا فقهاي ما گفتند: اگر كسي انگور را بفروشد به كسي كه مي‌خواهد از آن شراب بسازد، ولو اين انگور را فروخته، ولي چون مي‌داند كه آن فرد در اين مسير مي‌خواهد به كار ببرد و نتيجه‌اش يك كار حرامي است، اين آيه شامل اين مي شود كه نبايد اين كار را بكند و او را بر گناه تعاون كند. كما اينكه بر عكس آن اگر شما فرض كنيد براي يك محيط علمي كتابخانه درست كردن، كارهاي خير كردن، اگر قدمي بردارد، اين تعاون بر برّ و تقوا است. به هر حال انجام خوبي‌ها و ترك بدي‌ها نه فقط بايد فردي باشد، بلكه بايد تشويق به خوبي‌ها و منع ديگري از بدي‌ها به صورت جمعي هم باشد كه اين توصيه خدا در اين آيه است.

آقاي شريعتي: بسيار ممنون و متشكرم. از ويژگي‌هاي حضرت بحث عدالت را مطرح كردند. انشاءالله ادامه اين بحث براي هفته آينده بماند. در اين دقايقي كه در خدمت شما هستيم. با توجه به مباحث جلسات گذشته چند سؤال از سؤالات شما انتخاب كرديم كه حاج آقاي عالي به آنها پاسخ بدهند و انشاءالله مورد استفاده شما هم قرار بگيرد.

گفتند: اينكه حاج آقاي عالي كفتند خواندن «امن يجيب» به صورت ختم سند ندارد، در لعال المخزونه فيض كاشاني، آمده براي حصول مهمات عظيمه و برآمدن حاجات و شفاي مريض و اداي ديون آيه‌ي «امن يجيب» را دوازده هزار بار بخوانند، در همان هفته به مراد مي‌رسند. پس چرا ايشان فرمودند كه اين آيه سند ندارد؟

حاج آقاي عالي: ما گفتيم شرط اصلي آمدن امام زمان اضطرار ما است و اين آيه را مطرح كرديم. گفتيم: مهم اين است كه به اين آيه عمل كنيم. نه اينكه فقط به صورت ختم بخوانيم. هرچند كه منعي نمي‌كنيم كسي را كه پشت سر هم اين را تكرار كند. پنج مرتبه، يا هفت مرتبه، يا دوازده هزار مرتبه، ولي گفتيم: اين سند روايي ندارد. اينكه اين بزرگوار در لعال المخزونه فيض كاشاني گفته شده: دوازده هزار مرتبه به صورت ختم، روايت نقل نكرديم. خود ايشان فرموده است. حالا كه خود ايشان يك مدرك و سندي داشته است، ايشان خيلي بزرگوار هستند. ولي حجت ما روايات معصومين است. روايتي در اين رابطه به صورت ختم بخوانيد، و تكرار كنيد نيست. هرچند رجاعاً و به قصد ثواب اشكالي ندارد اگر كسي اين را چند مرتبه بخواند. همينطور كه براي شفاي مريضان و معمولاً بعد از جلسات دعا گرفته مي‌شود. اشكالي ندارد ولي عرض كردم سند روايي هم ندارد.

آقاي شريعتي: در خصوص آيه‌ي «امن يجيب» گفتند كه شما گفتيد: امام زمان مضطر واقعي هستند. پس چرا همين حالا اين آيه «امن يجيب» را نمي‌خوانند تا موانع برطرف شود؟

حاج آقاي عالي: حضرت در روايات متعدد به عنوان مضطر واقعي و مصداق واقعي همان آيه «امن يجيب المضطر» شمرده شده است. اين بزرگوار سؤال كردند: اگر اين مضطر واقعي است. خوب خدا هم كه دعاي مضطر را اجابت مي‌كند، پس چطور هست؟ ما در روايات داريم كه حضرت اين دعا را هنگامي كه ظهور كردند، اين آيه را مي‌‌خوانند و دعا مي‌كنند كه موانع برطرف شود. يعني خود حضرت ولي‌عصر(ع) اين را مي‌دانند كه يك شرايطي بايد فراهم شود. شكي نيست كه دعاي مضطر مستجاب مي‌شود چون بعضي هم سؤال كردند كه ما مضطر مي‌شويم. چرا دعاي ما مستجاب نمي‌شود؟ استجابت دعاي مضطر سر جاي خود، ولي خدا خلاف سنت‌هايش كه رفتار نمي‌كند. من الآن مضطر هستم و با اضطرار دعا مي‌كنم كه خدايا من ديگر نميرم. ديگر مرگ سراغ من نيايد. خدا اين را مستجاب نمي‌كند. بر خلاف سنت است. من مريض هستم و هيچ تكاني نمي‌خورم. هيچ سعي نمي‌كنم. مضطرانه و ملتمسانه از خدا مي‌خواهم كه خدايا مرا شفا بده. يك كارهايي بايد صورت بگيرد تا دعا سر جايش باشد و خدا بر خلاف سنت دعاها را مستجاب نمي‌كند. امام زمان(ع) چون سنت‌هاي الهي را مي‌داند، مي‌داند بايد يك شرايطي در مردم فراهم شود. اينها دوايي است و دعايي نيست. بايد مداوا شود. آنوقت به موقعش براي برطرف شدن يك سري از موانع هنگام ظهور دعا مي‌كنند، و خدا هم دعايشان را مستجاب مي‌كند.

آقاي شريعتي: اينكه حضرت در زمان ظهور به مردم كمك مي‌كنند حق‌الناس را جبران كنند و جزء ياران حضرت باشند، اين ظلم به كساني كه در آن زمان نيستند، نمي‌شود. اگر ما هم در آن زمان بوديم پاك مي‌شديم و دچار عذاب برزخ نمي‌شديم و ديگر اين همه سختي هم نمي‌كشيديم.

حاج آقاي عالي: حضرت در زمان خودشان كمك مي‌دهند كه مردم زمانشان، حق‌الناس‌هايي كه بر گردنشان هست، بپردازند و از بعضي ديون خلاص شوند. اين يك ظلم است كه براي زمان خودشان اين ارفاق رخ مي‌دهد، ولي ما كه براي آن زمان هستيم، درك نكنيم، نه! جواب اين است كه آنهايي كه آن زمان را درك كردند يك كاري كردند. يك سعي كردند. تصادفي نيست. كساني كه آن زمان را درك كردند يك زحمتي كشيدند و يك لياقتي براي خودشان تحصيل كردند كه آن زمان را درك كردند و اين ارفاق به آنها مي‌شود. ما قبلاً گفتيم: راه برگشت براي همه افراد به صورت رجعت است. يعني رجعت در هنگام ظهور است. يعني افرادي كه در غير از زمان ظهور هستند، مي‌توانند كاري كنند و آمادگي براي خودشان فراهم كنند كه در هنگام ظهور اگر هم از دنيا رفتند در هنگام ظهور برگردند و آن ارفاق‌هايي كه حضرت در زمان ظهور براي افراد مي‌كند، براي آنها هم خواهد كرد.

در مورد امواتي كه در حال برزخ هستند، نه. چون آنها زمان ظهور را درك نكردند. كه آن حق الناس را در دنيا بدهند. بحث شفاعت معصومين كه در عالم آخرت هست، اينكه در چه مرحله‌اي شامل حالشان مي‌شود، شامل حالشان خواهد شد. اگر برگشتند باز در همين عالم دنيا همان چيزي كه امام زمان در حق افراد در هنگام ظهور انجام مي‌دهند، در حق آنها هم انجام مي‌دهند.

آقاي شريعتي: اشاره كرديد امام زمان با شادي ما شاد مي‌شوند و با غم ما غمگين و با بيماري ما بيمار مي‌شوند. پس همزمان كه چندين نفر شاد و غمناك و بيمار هستند، چطور مي‌شود؟

حاج آقاي عالي: ما در روايات گفتيم كه امام، چه امام زمان(ع)، چه امام معصوم، فرمودند: ما با غم شيعيانمان غمگين مي‌شويم، با شادي‌شان شاد مي‌شويم و با بيماري‌شان بيمار مي‌شويم. خيلي از دوستان هستند بعضي شاد هستند. بعضي غمناك هستند. بعضي بيمار هستند. بعضي سالم هستند. در آن واحد امام چگونه مي‌تواند همه اين حالات را داشته باشد؟ اولاً من يك تشبيه مي‌كنم. پدر يا مادر در خانواده، وقتي يكي از بچه‌ها مريض است و يكي سالم است، يكي شاد است و غمناك است، معمولاً پدري كه دلسوز همه است، مادري كه براي همه دلسوز است، حالتي دارند كه همه اين حالت‌ها در آن است. يعني با توجه به يكي يك حالت دارد. با توجه به يكي يك حالت ديگر دارد. خلاف عقل نيست. مثلاً فرض كنيد هنگام ازدواج يكي از بچه‌هايش در آن واحد يكي از بچه‌هاي ديگرش مريض است. اين حالت را درك مي‌كند. به علاوه اينكه امام وسعت روحش طوري است كه آن صفت خدا كه خداوند متعال «لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْن‏» (مستدرك/ج5/ص48) يك كاري او را از كار ديگر باز نمي‌دارند. يك مشغوليتي او را از يك مشغوليت ديگر باز نمي‌دارد. اين صفت خدا چون مظهرش ائمه هستند، اگر به واسطه‌ي يك شيعه اين حالت را دارند، باعث نمي‌شود كه اين مشغولشان كند و مانع توجه به شيء ديگري شود.

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group