سخنرانی حجت الاسلام حسینی قمی؛ واقعه غدیر در نهج البلاغه - جلسه اول
دهه ولایت
در دهه ولایت هستیم. فردا 24 ماه ذی الحجه هست. سه مناسبت بسیار ارزشمند و تاریخی دارد، یکی داستان مباهله، که عده ای امشب و فردا جشن می گیرند. یکی از مهمترین فضایل امیرالمؤمنین و اهل بیت آیه 61 سوره آل عمران است. «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِین» (آل عمران، 61) بعضی از اساتید تذکر دادند اگر کسانی توجه به این فضیلت داشته باشند، یک فضیلت واقعاً کم نظیر است. این شعر که بسیار زیباست؛
بارها گفت محمد که علی جان من است
هم به جان علی و جان محمد صلوات
امیرالمومنین علی علیه السلام
مصداق «انفسنا» غیر از امیرالمؤمنین چه کسی است. مباهله مسأله مهمی است. فردا نزول آیه ی تطهیر است. حدیث کساء آیه 33 سوره مبارکه احزاب، «إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً» (احزاب، 33) آیه 55 سوره مبارکه مائده خانم بخشی امیرالمؤمنین است. «إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ» (مائده، 55) فخر رازی که همه مفسرین اهل سنت بعد از او مهمان سفره او بودند ذیل همین آیه 55 سوره مائده مکرر نقل می کنند از ابن عباس، عبدالله بن سلام، از ابیذر که این آیه در مدح امیرالمؤمنان نازل شده است. مهمترین تفسیر حدیثی اهل سنت ذیل همین آیه است از ابن عباس، از جابر، از عمار، از اَنس، من یکوقت نگاه می کردم بیش از سی کتاب از کتب اهل سنت راجع به نزول این آیه درباره امیرالمؤمنان روایتی را نقل کردند. 25 ماه ذی الحجه نزول هجده آیه از سوره «هل أتی» در شأن امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسنین است. از دوستان همیشه تقاضا کردیم و گفتیم: تا 25 ذی الحجه که مناسبت های بسیار ارزشمند هست، عید بگیرند و شادی بکنند و بعد از 25 ماه ذی الحجه به استقبال محرم بروند.
بعضی از عزیزان به من گفتند: با مشکلات اقتصادی که مردم دست به گریبان هستند، سال گذشته قبل از محرم خرید می کردیم و بعد از عاشورا مردم کمک می کردند و بدهی ها را پرداخت می کردیم. الآن مغازه های کوچک تابلو زدند چون نرخ ها متغیر است دیگر هیچ چیزی را نمی توانیم بفروشیم. هستند کسانی که برای سیدالشهداء می گویند: هرکس هرچیزی خواست بخرد برای عاشورا. مردم برای سیدالشهداء حتماً سنگ تمام خواهند گذاشت، آنهایی که می توانند با برگزار کنندگان مجلس کنار بیایند و همراهی کنند، انشاءالله خدا به آنها برکت دنیا و آخرت را عنایت می کند.
دفاع امیرالمومنین علیه السلام
بحث ما این بود که آیا خود امیرالمؤمنین(ع) از حق خودشان دفاع کردند و از مظلومیت خودشان سخنی گفتند؟ چون گاهی این سؤال مطرح است که کجا امیرالمؤمنان فرمود: من مظلوم هستم و حق من غصب شده است؟ حضرت چنین ادعایی نداشت و خیلی هم با تشکیلات خلفاء همراهی می کرد. اگر به جلد 29 بحار علامه مجلسی مراجعه کنند از صفحه 500 به بعد 150 صفحه بیش از پنجاه مورد از بیانات امیرمؤمنان را در این زمینه مطرح کردند. در مراجعات علامه شرف الدین، مراجعات 101 به این مطلب پرداخته شده است. اما چون مهمان نهج البلاغه هستیم فقط از نهج البلاغه می خوانیم. بیست مورد در نهج البلاغه هست، خطبه سوم، خطبه پنجم، خطبه ششم، بیست و ششم، خطبه 73، خطبه 144، خطبه 150، خطبه 162، خطبه 172 و 178، خطبه 210 و 217. مواردی بود که حضرت امیر در این خطبه ها حقانیت خودشان را تصریح کردند. در بخش نامه ها یک مورد نامه 62 نهج البلاغه را خواندیم.
ویژگی های امیرمؤمنان در کتاب نسایی
فقط ما از مظلومیت حضرت نمی گوییم. هرکسی می بیند این شخصیت مظلوم است به فکر می افتد از مظلوم دفاع کند، حالا شیعه باشد و غیر شیعه باشد، مسلمان باشد، غیر مسلمان باشد و مسیحی باشد. یک مطلب خیلی جالب بود. حتماً نام سنن نسایی را شنیده اید. اهل سنت شش کتاب دارند، صحیح مسلم، صحیح ترمذی، صحیح بخاری، مهم ترین کتاب هایشان است. از جمله سنن نسایی است، نسایی از شخصیت های بسیار مهم اهل سنت هست. ایشان یک کتابی به نام خصایص امیرمؤمنان دارد. این کتاب مکرر در کشورهای مختلف چاپ شده است.
ما یک کتابی به نام «تاریخ دمشق» داریم. ایشان در این کتاب نوشته وقتی آقای نسایی این کتاب را نوشت یک سری به دمشق آمد. گفتم: به چه مناسبت شما ویژگی های امیرمؤمنان را در این کتاب آوردید؟ حضرت فضایلی داشته که هیچ یک از اصحاب نداشته است. صحاح سته یکی از مهم ترین کتاب هایش همین سنن نسایی است. گفتند: اگر شما می خواستی ویژگی ها و خصائص را بنویسی حداقل در مورد همه خلفا می نوشتی؟ گفت: من یک سفر به دمشق آمدم دیدم خیلی ها نه تنها امیرالمؤمنان را نمی شناسند، در اثر تبلیغات گسترده بنی عباس علیه امیرمؤمنان با حضرت زاویه دارند. منحرفین از امیرمؤمنان زیاد هستند، لذا این کتاب را نوشتم برای اینکه خدا آنها را هدایت کند. یک اهل سنت در فضای تبلیغات مسموم بنی امیه و بنی عباس یک کتاب می نویسد. مرکز تبلیغات علیه اهل بیت دمشق بود. از مسجد جامع دمشق بیرونش کردند، از شهر دمشق بیرونش کردند و حتی دارد که به همین جهت کشته شد و او را کشتند به جرم اینکه یک کتاب ویژه فضایل امیرمؤمنان نوشته بود.
جوسازی های بنی امیه علیه اهل بیت(ع)
ابن ابی الحدید در کتاب خودش یک فصلی دارد فصل جوسازی های بنی امیه علیه اهل بیت(ع). از جمله می نویسد یک وقتی حجاج وارد منطقه ای شد اهالی این منطقه گفتند: ما مناقبی داریم که هیچکس در این منطقه ندارد. گفتند: برخی از زنان ما نذر کردند اگر در جنگ یزید و امام حسین، امام حسین کشته شود، ده شتر قربانی کنند به شکرانه کشته شدن سیدالشهداء. حجاج گفت: باز هم از این فضایل دارید؟ گفت: از فضایل ما این است که در جنگ معاویه و امیرمؤمنان در جنگ صفین، هفتاد نفر از منطقه ما در سپاه معاویه بود و یک نفر در لشگر امیرمؤمنان(ع). گفت: باز هم فضایل دیگری دارید؟ گفتند: بله. چرا سنی و مسیحی و شیعه از حضرت علی دفاع می کنند؟ وقتی انسان را مظلوم می بینند، دفاع می کنند.
به حجاج گفت: اگر از طرف تشکیلات بنی امیه به ما می گفتند: باید به امیرمؤمنان دشنام بدهید، چون بخشنامه کرده بودند، نه تنها به علی دشنام می دادیم، برای خوشایند اموی ها، اضافه می کردیم، هم به امیرمؤمنان دشنام می دادیم، هم به فاطمه زهرا و هم به امام حسن و امام حسین. ابن ابی الحدید نوشته هشام بن عبدالملک خلیفه بود. روز عرفه در صحرای عرفات خطبه ای خواند. کسی از پای منبر به هشام گفت: می دانی امروز روز عرفه است و اعمالی دارد، مواظب باش این اعمال را از دست ندهی. هشام بن عبدالملک به خلیفه گفت: به ما یاد دادند که از آداب امروز این است که به علی بن ابی طالب دشنام بدهیم. در این فضا هرکس این مظلومیت را می بیند دفاع می کند.
نامه امیرمؤمنان(ع) به معاویه
پس ما انگیزه مان این است که این مظلومیت روشن شود. آیا امیرمؤمنان(ع) جایی خودشان گفتند که حق من از بین رفت؟ در نهج البلاغه بیست مورد را گفتیم. موردی که امروز می خوانم نامه امیرمؤمنان(ع) هست، نامه 28 حضرت در بخش نامه های نهج البلاغه است، در جواب نامه معاویه است. یک وقت گفتیم حضرت در نهج البلاغه مکرر جواب دادند به نامه های معاویه که بخشی در نهج البلاغه آمده است. حضرت نوشتند: معاویه در نامه خودت برای سرزنش من، برای مذمت من نوشتی «وَ قُلْتَ: اِنّی کنْتُ اُقادُ کما یقادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ» آنطوری که شتر را با زور و اجبار می کِشند و می برند، برای مذمت من نوشتی: علی یادت است یک روزی کشان کشان تو را برای بیعت می بردند. چطور شتری را به اجبار جایی کشان کشان می برند. مرا اینطور برای بیعت بردند. معاویه حواست نبود «وَ لَعَمْرُ اللّهِ لَقَدْ اَرَدْتَ اَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ» می خواستی مرا مذمت کنی ولی حواست نبود که مدح مرا کردی. چون اعتراف می کنی که من مظلوم واقع شدم. اعتراف می کنی که مرا به زور بردند. «وَ اَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ» می خواستی مرا رسوا کنی، خودت را رسوا کردی. این خلافتی که امروز نشستی میراث چنین مسیری است که مرا اینگونه برای بیعت بردند. «وَ ما عَلَی الْمُسْلِمِ مِنْ غَضاضَة فی اَنْ یکونَ مَظْلُوماً ما لَمْ یکنْ شاکاً فی دینِهِ» این نقصی نیست که مسلمانی مظلوم باشد، نقص این است که در مسیر دینی شک داشته باشی. حضرت یک لحظه تردید در مسیر نکردند. «وَ لا مُرْتاباً بِیقینِهِ» آدم اگر در یقین خودش شک و ریبه نداشته باشد، مظلومیت عیب ندارد.
من یک جمله دیگر هم اشاره کنم. یک وقتی یاد کردیم خدا مرحوم آیت الله احمدی میانجی را رحمت کنند. کتابی به نام مکاتیب الائمه دارند. این نامه 72 تا در نهج البلاغه است، ایشان سه برابر این را در مکاتیب آوردند. ابن ابی الحدید هم در شرح نهج البلاغه اش دارد. نامه خیلی تکان دهنده است. «من عبد الله علی أمیرالمؤمنین» یادمان باشد هرگاه امیرمؤمنان خواستند خودشان را معرفی کنند در نامه ها اول عبدالله می گویند، دوم علی و سوم امیرالمؤمنین. من بنده خدا هستم و اسم من علی است، برای امروز و همیشه امیرالمؤمنین هستم. اول حضرت به عبودیت خودشان افتخار می کنند. بعد هم نامشان را می برند. به تعبیر آن بزرگوار می فرمود: همه ما فرعونی درون خودمان داریم. بتوانیم این فرعون را برسانیم به جایی که بگوید: «أنا ربکم الاعلی یا نه در حد خودمان، آقایی که در خانه ظلم می کند فرعون است. خانمی که در خانه ظلم می کند فرعون است. پدر و مادری که ظلم می کند فرعون است. حاکمی که به مردم ظلم می کند، فرعون است. «أما بعد فان الدنیا دار تجارة ربحُها أو خُسرها الآخره» دنیا تجارت خانه ای است. اینجا معلوم نمی شود چه کسی ضرر کرد یا سود کرد. دنیا تمام می شود، یک روزی حسرت دنیا برایت می ماند.
رفع گرفتاری مردم
الآن در گرفتاری های اقتصادی بی تدبیری حاکمان و مسئولین ما روشن است ولی مردم هم عده ای که دستشان می رسد باید یادشان باشد، اینکه ما کاری کنیم طبقات پایین با حقوق کم، بیکار، مستأجر، بیمار و گرفتار، اینهایی که صبح تا شب دنبال این هستند که یک میلیاردشان ده میلیارد شود، فکر باشند. شما راضی هستید خون این ملت مظلوم را بمکید؟ چرا رحم و انصاف نداریم؟ چند درصد مردم با حقوق یک میلیون، مستأجر هم هستند و بیمار هم دارند. هزار بدبختی و گرفتاری دارند. ما چند میلیون دهک پایین داریم؟ آخر به کجا می خواهی برسی؟ همه ما فرعون وجودی داریم، ما هستیم که می توانیم فرعونمان را زمین بزنیم یا موسی را زمین بزنیم. معاویه را زمین بزنیم یا نعوذ بالله مسیر حضرت علی را زمین بزنیم. کارمندی که سوء استفاده می کند، هرکس که روزنه پیدا می کند با پا گذاشتن روی چه کسانی به اینجا رسیده است؟ حضرت فرمود: از گمراهی بیرون بیا، «کِبَر سِنِّک» یک نگاه به عمرت بکن، «فانها لک الیوم» گویی امیرالمؤمنین الآن با ما حرف می زند. «انها لک الیوم کحال الثوب المحیل» احوالات تو امروز مثل لباس پوسیده است. «الذی لا یصلح من جانبٍ الا فسد من الآخره» گاهی آدم یک پارچه پوسیده دارد، این طرفش را می کشد که درست کند، طرف دیگر پاره می شود. «فتق الله یا معاویه فی نفسک» از خدا بترس. «و جاذب الشیطان قیادک» رهبری ات را از دست شیطان بگیر. خدا نکند رهبری آدم دست شیطان باشد. «فان الدنیا منقطعة عنک و الآخره قریبة منک» عمر چو دو صد بُود چو سیصد چو هزار! ما را از اینجا می برند. عمر دنیا منقطع است. این هم یک فراز دیگر بود که حضرت از مظلومیت خودشان دفاع می کنند. با این نامه ها تازه می فهمیم که حضرت چه خون جگری خورده است! اگر آدم خون دل و غصه درون نداشته باشد، این چیزها بر قلمش جاری نمی شود.
فراری های جنگ
خطبه 197 نهج البلاغه حضرت مفصل است که من یک جمله را بخوانم. «وَ لَقَدْ وَاسَیتُهُ بِنَفْسِی فِی الْمَوَاطِنِ الَّتِی تَنْکصُ فِیهَا الْأَبْطَالُ» فرمود: در جنگ ها و جهاد، آنجایی که همه فرار می کردند، آن کسی که همیشه همراه رسول خدا ماند، من بودم. عبارت زیبایی ابن ابی الحدید ذیل این خطبه دارد. می گوید: امیرالمؤمنین در این فضیلتی که دارد هیچکس با او همراهی نکرده است. می گوید: «ثبتَ امیرمؤمنان معه و فرّ الناس» علی با پیامبر ماند و همه فرار کردند. «ثبتَ معه یوم حنین و فرّ الناس» حنین ماند و همه فرار کردند. یک یک جنگ های پیامبر را نام می برد. امتیاز این مباحث این است که مباحث منطقی و با آرامش باشد. سوره آل عمران آیه 155 را نگاه کنید. تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی، تبیان شیخ طوسی، المیزان علامه طباطبایی را نبینند، تفاسیر شیعه را کنار بگذارند. مهمترین تفسیر اهل سنت تفسیر فخررازی هست. هفتصد سال است که هرکسی در میان علمای اهل سنت تفسیر نوشته مهمان سفره این تفسیر است. قرآن در سوره آل عمران از داستان جنگ احد خبر می دهد. «إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعْضِ ما کسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیم» شیطان فریبشان داد، چه کسانی فرار کردند؟ مگر می شود یک مفسر این آیه را تفسیر کند و به فرار دیگران اشاره نکند؟ مگر می تواند اسامی فراری ها را ننویسد؟ آیه 155 سوره آل عمران به چه کسانی اشاره می کند؟ فخررازی نام می برد، «من المُنهَزمین» اینها همه فرار کردند. شیطان فریبشان داد، کسی که فریب شیطان را می خورد، در جنگ پیامبر را تنها می گذارد، چطور می تواند مقدم بر دیگران باشد؟
خیلی ها می پرسند: مگر می شود اینها خودشان این را بنویسند و باز به حقانیت امیرمؤمنین اعتراف نکنند؟ تعصب نمی گذارد. همین آقا آمده توجیه کرده که «إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ» شیطان فریبشان داد، یعنی شیطان گفت: الآن شما برای شهادت آمادگی ندارید. الآن فرار کنید و پیامبر را تنها بگذارید، در جنگ دیگر بیایید شهادت بدهید. یعنی ما پیامبر را تنها بگذاریم؟ امیرمؤمنان می فرماید: «وَ لَقَدْ وَاسَیتُهُ بِنَفْسِی فِی الْمَوَاطِنِ الَّتِی تَنْکصُ فِیهَا الْأَبْطَالُ وَ تَتَأَخَّرُ فِیهَا الْأَقْدَامُ، نَجْدَةً أَکرَمَنِی اللَّهُ بِهَا» آنجایی که قدم ها پشت سر می رفت من ماندم. چرا؟ «نَجْدَةً أَکرَمَنِی اللَّهُ بِهَا» خدا این شجاعت و ایمان و قدرت را به من داد. «وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَی صَدْرِی» (خطبه197 نهج البلاغه) پیامبر در حالی از دنیا رفت که سر پیامبر روی سینه من بود. حضرت وقتی مقامات خودشان، نزدیک بودن به پیامبر را می گویند، جهادشان را می گویند، اقرب مردم به رسول الله حضرت علی بودند. بقیه مردم می آمدند و می نشستند و اگر کسی از رسول خدا سؤالی می کرد، گوش می کردند. ولی من با پیامبر خلوت داشتم. «فَمَنْ ذَا أَحَقُّ بِهِ مِنِّی حَیاً وَ مَیتاً؟» چه کسی سزاوارتر از من به رسول خداست؟ چه کسی از من نزدیکتر به پیامبر هست؟
انفاق و خیر الرازقین
قرآن می گوید: هر انفاقی در راه خدا بکنید، خدا جایگزین می کند و خدا خیر الرازقین است. شما که دست دهنده داشتی در همین دنیا خدا جبران می کند. در دعای مکارم الاخلاق اولین حاجت ما از خدا چیست؟ «اللهم ابلغ بایمانی أکمل الایمان» یعنی باورت باید تقویت شود. اگر من باور کردم خدا جایگزین می کند، خدا خیر الرازقین است، آنوقت دستگیری سخت نیست. دیدم بستگان من، فامیل من، همسایه من گرفتار است، در آستانه باز گشایی مدرسه هنوز کیف و کفش و لباس ندارد، کمک کنم. اگر باور کنم که خدا جبران می کند، «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَی ءٍ فَهُوَ یخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیرُ الرَّازِقِینَ» امام صادق به عمار ساباطی فرمود: «یا عَمَّارُ إِنَّ الْمَالَ یفْنَی وَ الْبَدَنَ یبْلَی وَ الْعَمَلَ یبْقَی وَ الدَّیانَ حَی لا یمُوتُ» (کافی، ج 3، ص 501) مال تمام می شود، بدن پوسیده می شود، ولی عمل باقی می ماند و خدایی که جزا می دهد همیشه هست.
امام موسی صدر
امام موسی صدر یک شخصیت فقیه، عالم و مجتهد بود، فکر بسیار بازی داشت، تلاش بسیار گسترده ای داشت. دشمن بی حساب این بزرگوار را انتخاب نکرد. لطف و محبت ایشان در لبنان شامل همه مذاهب بود. ما خیلی انگشت شمار داریم علمایی مثل امام موسی صدر، آدم آیت الله زاده، از خاندان صدر، یک خانواده بسیار استثنایی، علم و دانش و مرجعیت را رها می کند، سخت ترین مشکلات را با سعه صدر و فکر باز و دین شناسی برطرف می کند. انشاءالله خداوند این یوسف گم گشته را باز به ما برگرداند. خدا را قسم می دهیم به حق امیرالمؤمنین که همه ما را در مسیر امیرالمؤمنین با باورهای دینی محکم قرار بدهد.