درس اخلاق آیت الله کریمی جهرمی «تحلیل روایت فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها»
بسم الله الرحمن الرحیم
؛ این روایتی که عرض میکنم، مرحوم محدث قمی (اعلی الله مقامه) در «سفینة البحار» آوردهاند. در «بحاراالانوار» هم هست و در منابع دیگر نیز آمده است. بخشی از این روایت را به صورت تلخیص عرض میکنم:
«قال سلمان: یا مولای سألتک بالله الا أخبرتنی بفضائل فاطمة یوم القیامة؟»
یعنی سلمان گفت: ای مولای من، یا رسول الله! شما را به خدا سوگند میدهم که مرا به پارهای از فضائل فاطمه آگاه کنید و از فضائل فاطمه زهرا برای من بازگو کنید و مرا مطلع و آگاه سازید.
* اسباب نشاط اهل بیت علیهم السلام و محبّین آن بزرگوران
اینجا که عرض کردیم «یوم القیامة» یعنی در روز قیامت حضرت زهرا چه مقاماتی، چه فضائلی و چه افتخاراتی کسب میکند؛ صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها).
این را که به رسول خدا عرض کردم، همین که ایشان را به خدا قسم دادم که برای من از فضل فاطمه زهرا مطالبی بازگو کنید، خود این هم درسی است که ما باید دنبال حقایق باشیم و خودمان را مستقل ندانیم.
در مورد فضائل اهل بیت علیهم السلام، آیات قرآنی، تفسیر آنها و کلمات خاندان پیامبر، این شخص که سلمان است، رسول خدا را قسم میدهد به ذات اقدس الهی که برای من از فضائل «فاطمه زهرا سلام الله علیها» بگویید. انسان باید دنبال این مطالب باشد.
«فأقبل النبی صلی الله علیه و آله ضاحکا مستبشرا» پیامبر اسلام رو آوردند به سوی سلمان.
گویی مطلب تازهای است و خبر تازهای هست. پیامبر اسلام به او توجه کردند و رو به او آوردند و البته جا داشت، چون اسم فاطمه است، فضائل فاطمه است. رسول خدا خندان شد و رسول خدا نشاط پیدا کردند.
این حالات هم باید درس دیگری باشد که اگر میبینیم کسی مطلب جالبی میگوید، مردم را به خدا دعوت میکند، فضائل اهل بیت را بیان میکند، برای ما اسباب نشاط باشد. حال اینجا «فأخبر النبی ظاهراً مستبشراً» شادمان و خندان شد برای اینکه اسم فاطمه برده شد و سلمان جویای فضائل فاطمه در روز قیامت است.
* چشمها را ببندید؛ امّ ابیها میآید
بعد از این جملات، رسول خدا فرمودند: «ثم قال: والذی نفسی بیده انها الجاریة التی تجوز فی عرصة القیامة»، این همان بانویی است، دخترم فاطمه زهرا، که در روز قیامت عبور میکند در میان صفوف اهل محشر؛ فاطمه طاهره میآید از میان صفوف اهل محشر عبور میکند، اما نه به صورت عادی.
«جبرئیل عن یمینها، و میکائیل عن شمالها»، از یک سوی فاطمه، جبرئیل است که طرف یمینی ایشان قرار گرفته است و از سوی دیگر، میکائیل است که ناحیه دیگر فاطمه را گرفته است.
«و علی أمامها»، امیرالمؤمنین روبروی فاطمه یا جلوی فاطمه میرود، مثل کسی که میخواهد نگهبانی کند از او. از جلو، از عقب، از اطراف مواظبت دارند و با احترام خاص او را میبرند.
«والحسن والحسین وراءها»، حسن و حسین علیهم السلام - چه امام حسن، چه امام حسین، چه امیرالمؤمنین، چه فاطمه، سلام خدا بر همهشان باد - عرض میکنم که آنها هم از پشت سر فاطمه، فرزندان زهرا، امام حسن و امام حسین علیهما السلام از پشت سر فاطمه میآیند.
«والله یکلأها»، خداوند متعال هم فاطمه را مورد عنایت خود قرار داده است و «یحفظها»، او را حفظ میکند. «فاذا النداء من قبل الله جل جلاله»، که ناگهان ندایی از ساحت قدس پروردگار متعال به گوش تمام حاضران محشر میرسد.
چه روزی! چه جمعیتی! که حضرت امیر در آن کلام میفرمایند: «و ذلک یوم یجمع الله الأولین و الآخرین لنقاش الحساب و جزاء الأعمال».
حاصل این است که بله، خداوند متعال هم فاطمه را در پرتو عنایات خود قرار داده و بعد ندای الهی، «نُودی من قِبَل الله» است، از ناحیه ذات اقدس الهی جل جلاله: «معاشر الخلائق غضوا أبصارکم و نکسوا رؤوسکم».
ای تمام گروههایی که در محشر حاضرید! ای معاشر خلایق! اولین، آخرین، امتهای پیشین، امتهای بعدی، همه مورد خطاب هستند.
تمام انسانها، تمام افراد بشر - که اصلاً برای ما قابل تصور نیست اینقدر جمعیتهایی که آمدند و رفتند، همه مخاطب باشند - خطاب میشود: چشمانتان را ببندید و سرتان را پایین بیاورید.
* فاطمه اطهر، یک زن معمولی و متعارف نیست
برای چه؟ چه خبر است؟ برای خاطر اینکه «هذه فاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله نبیکم»، این فاطمه است که آمده است به صحرای محشر و در صفوف مجاز تجلی پیدا کرده، دختر پیامبر شماست. و «زوجة علی امامکم»، همسر علی علیه السلام، امام شماست. «أم الحسن و الحسین»، مادر حسن و حسین است.
یک خانم معمولی نیست، یک زن معمولی هم باشد متعارف نیست. این دختر پیامبر اسلام است، زوجه امیرالمؤمنین است، مادر حسن و حسین، ریحانتان رسول الله میباشد.
الحاصل اینکه سرتان را پایین بیندازید و چشمانتان را ببندید. خیلی حرف است، گویا اشاره به این است که تمام خلایق باید مقابل عظمت فاطمه سر به زیر بیاورند.
همه باید سر به پایین بیاورند مقابل عظمت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها).
«فتجوز الصراط و علیها ریطتان بیضاوان»، میآیند تا میرسند به صراط در حالی که دو جامه سفید بر اندامشان از ناحیه ذات اقدس الهی افتاده است و پوشانده است فاطمه را.
«فاذا دخلت الجنة»، زمانی که داخل میشوند در بهشت و نظر میاندازند به آنچه خدای متعال آماده کرده است، میبینند که خدای متعال چه دستگاهی، چه وسایلی، چه تشریفات عالی عالم آخرت در برابر ایشان قرار داده است.
* اکرام الهی در جهان ابدیت در انظار همه خلق
خداوند متعال برای حضرت زهرا چه تشریفاتی قائل شده است، «و نظرت الی ما أعد الله لها من الکرامة». چه بزرگداشتی! بزرگداشتهای اینجا که حرف است و یک روزی، دو روزی هم کار میشود، یک پولی هم خرج میشود، تمام میشود و میرود.
اما کرامت الله، اکرام الهی در جهان ابدیت در انظار تمام خلایق! خدا میداند که مردم آنجا چه احساسی پیدا میکنند.
بعد تا فاطمه زهرا آن مراتب و مقامات کریمانه را از خدا میبیند، قرائت میکند این آیه کریمه را: «بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله الذی أذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور-الذی أحلنا دار المقامة من فضله لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب».
این عالم هست که دائماً انسان دچار مشکلی است، فکر انسان را ناراحت میکند، روح و جان انسان را آزرده میکند، اما وقتی وارد بهشت شد آنجاست که «أذهب عنا الحزن»، حزن و اندوه را از انسان میبرد.
حالا فاطمه زهرا (س) که نمونه اعلا و اتم هستند، میگویند: حمد خدایی را که از ما غم و اندوه را برد و حزن و اندوهی برای ما باقی نگذاشت. «إن ربنا لغفور شکور»، پروردگار ما به جد پروردگاری است آمرزنده و قدردان و شکرگزار.
این اگر در دنیا مشکلات دیدید، اگر در دنیا گرفتاریها بود، در دلها دردهایی بود که انسان نمیتوانست برای احدی بگوید، اما اکنون خداوند متعال شکور، شکرگزاری میکند، سپاسگزاری میکند، پاداش خیر به انسان خواهد داد. اینها واقعاً برای ما درسهاست.
یک مقداری متحمل باشیم، تحمل مشکلات بکنیم، بدانیم اینها تمام میشود؛ نه آن شادیها باقی میماند، آن رقص و امثال ذلک باقی میماند، و نه آن غصهها و اندوهها.
همهاش در معرض زوال است، کل وجود ما در معرض زوال است، ولی آنجا خیلی مهم است «إن ربنا لغفور شکور».
* تو تمام آرزوی منی، همه آرزوها در تو جمع میشود
بعد «الذی»، آن خدایی که «أحلنا دار المقامة من فضله»، از فضل و کرم و احسانش ما را وارد کرده است در دارالمقام، آنجایی که محل اقامت همیشگی خواهد بود.
البته «من فضله»، این از فضل اوست. «لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب»، نه در آنجا ناراحتی هست و نه اینکه برای انسان ملال، اندوهی، فکری، اندیشهای در کار باشد.
ابداً آنجا نه هراسی است، نه ترسی است، بلکه سرتاسر نشاط و خوشی و شادمانی است. «لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب» در سوره فاطر هست.
«فیوحی الله عز و جل الیها»، خدا وحی میکند به فاطمه و همانگونه که وحی که به رسول خدا میکرد به فاطمه وحی میکنند: «یا فاطمة سلینی اعطک»، ای فاطمه! از من بخواه چه میخواهی تا من به تو عطا بکنم.
این تعمیم دارد، هر چه بخواهی برای تو فراهم است، از من بخواه تا عطا کنم. «و تمنی علی ارضک.»، ای فاطمه از من درخواست بکن، تمنا بکن، من تو را راضی میکنم، قلب تو را شادمان میکنم.
حالا جواب را بشنویم، برای ما در این دنیا درس بزرگی است. «فتقول»، فاطمه طاهره در جواب، در جواب الله تبارک و تعالی میگوید: «إلهی أنت المنی و فوق المنی»، خدایا من چه بخواهم؟
تو تمام آرزوی منی، همه آرزوها در تو جمع میشود. ای خدا! تمام فکر و اندیشه من تو میباشی. «أنت المنی و فوق المنی»، تو آرزوی من و فوق آرزوی من میباشی.
من درخواستی از تو ندارم، تو را دارم، بس است. اگر تو را دارم همه را دارم و اگر هیچ نباشد، تو باشی کافی است.
در دنیا هم همین طور بود، و لذا اینقدر مصائب دید، اینقدر مشکلات دید، اینقدر ناراحتیها دید که «علیها مصائب لو أنها علی الأیام صرن لیالیاً». چرا؟
برای خاطر اینکه میدانست همهاش در راه خداست، دیگر خدا را داشت.
* خدایا محبان و محبین محبان مرا عذاب نکن
بعد میگویند: خدایا یک سؤال و درخواستی از تو دارم و آن عبارت این است: «أسألک ان لا تعذب محبی و محبی عترتی بالنار»، خدایا من این را فقط میخواهم که محبان مرا، دوستان مرا عذاب نکنی و همین طور محبان محبان مرا.
چه مقامی که فاطمه زهرا (س) اکتفا نمیکنند به محبین خودشان، حتی تا محبان محبان خودش را هم از یاد نمیبرد، ولو با صد واسطه باشد؛ اینها را ای خدای متعال از آتش دوزخ مأمون بداری.
«ألا تعذب محبی و محبی عترتی بالنار»، محبان عترت مرا، نه تنها محبان خود من، محبان حسن و حسین، محبان ائمه طیبین، محبان حضرت ولیعصر امام زمان (ارواحنا فداه).
«فیوحی الله إلیها: یا فاطمة»، خدا جواب میدهد، وحی میکند به فاطمه: «یا فاطمة، و عزتی و جلالی و ارتفاع مکانی لقد آلیت علی نفسی من قبل أن أخلق السماوات والأرض بألفی عام»،
ای فاطمه! به عزت و جلال من و بلندی و بلندای مکان من و مکانت من، من سوگند یاد کردم بر خودم، کی؟ «من قبل أن أخلق السماوات و الأرض بألفی عام».
دو هزار سال (حالا سال، سالهای آخرت لابد باید باشد)، «بألفی عام»، دو هزار سال قبل قسم یاد کردم به عزت و جلال خودم.
قسم بر چه؟ «أن لا اعذب محبیک و محبی عترتک بالنار.»، سوگند یاد کردم که عذاب نکنم محبان تو را و محبان عترت تو را به آتش دوزخ؛ سوگند یاد کردم به عزت و جلال خودم.
حالا ما از این مطالب چه نتیجه میگیریم؟ فاطمه زهرا (س) اول با قرآن کریم عجین شده، آنجا هم لذتش آن است که آیه قرآن بخواند.