سخنرانی مکتوب شب سوم محرم خانواده حسینی-استاد رفیعی 1403

کانال ایتا شیعه کوئست: @shiaquest_net

حادثه کربلا یک حادثه فرازمانی و فرامکانی و فرا نسلیست یعنی نه مربوط به سال شصت و یک نه مربوط به کربلاست نه مربوط به اون نسل فرازمان همه ی زمان ها فرامکان همه مکان ها فرا نسل همه نسل ها رو شامل می شود

یک دانشگاه پایدار یک در واقع پیام ماندگار خب عناصر زیادی توی کربلا دخیل بودند ما وقتی بحث می کنیم مثلا می گیم خود امام حسین حبیب علی اکبر اصحاب بنی هاشم اما یکی از اون عناصری که به نظر من مغفول شده و نقشش کمتر دیده شده نقش خانواده ی امام حسین و خانواده های در کربلاست

مطمئن باشید شما اگر این خانواده رو از کربلا حذف کنید نقش کربلا خیلی کمرنگ خواهد شد لذا داستان کربلا داستان یک جنگ نیست تو جنگ که بچه نمی برن شش ماهه نمی برن زن نمی برن داستان کربلا داستان یک نبرد نیست یک حادثه ایست که عناصری که توش ترکیب شدن درست معادل لشکر خانواده وجود داره هشتاد و خورده زن و بچه

و این در واقع مسئله مهمی است بالاخره امام می دانه همسرش اینجاست دخترش اینجاست خواهرش اینجاست اصحاب زن و بچه شون این جان این اتفاقاتی که می افته روی روحیه ی اینا اثر داره واقعا چرا نقش این ها چیه خانواده تو کربلا چقدر جایگاه داره من البته بیشتر بحثم بحث های کاربردی است که به درد امروز جامعه ما بخوره و ما رابطه امام حسین رو با خانواده کمتر مورد بحث قرار دادیم

منتها اجازه بدید من یه آمار مختصری امشب خدمت شما از خانواده ها بدم خیلی کم مختصر و بعد وارد بحث دیشب بشم ببینید خانواده ها رو دارم می شمارم دقت بفرمایید از امیرالمومنین حداقل سه تا خانواده تو کربلاست از خود امیرالمومنین حالا غیر از امام حسین و کاری ندارم

خانواده اول رقیه دختر ایشان که زن مسلم بن عقیل اینا یه خانواده کاملی بودن دنبال امام حسین همسر مسلم دختر امیرالمومنینه خودش داماد امیرالمومنینه پسراش و دختراش که تا شیش تا اولاد گفتن همه اینا دنبال این کاروان آمدن ،مسلم دو تا پسرش تو کربلا شهید شدند عبدالله بن مسلم و محمد بن مسلم بن عقیل این دو تا طفلانش هم حالا بعدا نقل شده شیخ صدوق نوشته که خب خیلی کوچیک بودن داستان دو طفلان مسلم توی تاریخ آمده یه خانواده دختر امیرالمومنین رقیه شوهرش مسلم بن عقیل و شیش تا بچه هاش که مشهور اینه حالا لااقل اینه که دو تاشون تو کربلا به شهادت رسیدند

خانواده دوم ام کلثوم باز دختر امیرالمومنین که قاعدتا باید تو کربلا بالای پنجاه سال داشته باشه این دختر امیرالمومنین علیه السلام هم کربلا بوده البته مرحوم سید محسن امین در کتاب اعیان الشیعه می نویسد به همه دختران امیرالمومنین ام کلثوم می گفتند به خاطر همین گاهی این ها با هم اشتباه می شن مثلا به زینب کبرا می گفتن به فاطمه هم می گفتن اما این ام کلثوم خطبه داره توی کوفه این همون دختریست که شب نوزدهم امیرالمومنین مهمانش بوده افطار اونجا بوده

این همان دختری است که در دروازه شام به شمر گفت اگه می شه ما رو از یک دروازه خلوتی ببر که نامحرمان ما رو نبینند این همان دختری است که وقتی رسیدند مدینه شعر خواند گفت مدینه مَدِينَةَ جَدِّنَا، لَا تَقْبَلِينَا مدینه ما رو راه نده ما بی حسین آمدیم ما حسین رو با خودمون نیاوردیم هم مرثیه خوانده هم کوفه خطبه خوانده هم نقش موثری در کربلا داره

این همون دختریست که خلخال از پاش درآوردن روز عاشورا این دختر امیرالمومنینه که خب سنش هم زیاده در کربلا بوده دومین خانواده

خانواده سوم از امیرالمومنین زینب کبراست که با دو تا فرزندانش اومده حالا عبدالله جعفر چرا نیامده ما نمی خوایم تحلیل کنیم ما ندیدیم جایی کسی جعفر رو مثلا امام سجاد یا خود حضرت زینب سرزنش کنن بگن تو چرا نبودی بعدا هم باهاش با احترام برخورد کردن توجیهاتی کردن حالا مریض بوده چنان بوده به هر حال ایشون نبوده اما زینب کبری و دو فرزند در کربلا اینا خانواده امیرالمومنین حالا غیر از امام حسین ابوالفضل العباس اونا رو دیگه بحث نکرده فاطمه رقیه دختر ایشون ام کلثوم دختر ایشون زینب دختر ایشون که سه تا خانواده متعلق به حضرت امیرن

اما راجع به امام حسین خود آقا هم لااقل چهار تا خانواده تو کربلا متعلق به ایشونن
خانواده اول : فاطمه دختر امام حسینه که این دختر زن حسن ثناست یعنی زن پسر عموشه پسر امام مجتبی اومد خواستگاریش و امام حسین فرمود من هم فاطمه رو دارم هم سکینه رو هر کدوم رو می خوای بهت می دم گفت فاطمه چون خیلی شبیه حضرت زهرا سلام الله علیها بود بعد امام حسین بهش فرمود پس بذار بهت بگم این دختر چه ویژگی ای داره انها تصوم النهار و تقوم الیل این روزها بیشتر روزه است و شب ها بیشتر نماز شب می خواند دختر متدینی است مومنی است

این فاطمه دختر امام حسین با شوهرش اومدن کربلا منتها شوهرش شهید کربلا نیست مجروح شده جز مجروحین بوده فکر کردن کشته شده ولی بعد که شام عاشورا دیگه آب از آسیاب افتاد دیدن حرکت می کنه آوردنش تو خیمه و بالاخره مدارا کردن مداوا کردن و خوب شد و بعدا هم مانده بعدا با همین فاطمه عمر طولانی کردن این خانواده امام حسین یکیشون که توی کربلا بود

خانواده دوم از امام حسین علیه السلام که در کربلاست سکینه است سکینه بین یازده تا سیزده سال داره و با اینکه سنش کم بوده ازدواج کرده بود ایشونم با پسر عموش پسر امام مجتبی ازدواج کرد خب ایشون هم کربلا بوده چند جا شما اسمش رو شنیدید این همان کسی که امام حسین براش اون مطالب رو فرمود و ایشون هم بعد کربلا عمر طولانی کرده و شوهرش در کربلا شهید شده اما خودش کربلا بوده

خانواده سوم ربابه رباب همسر اباعبدالله که مادر علی اصغر علیه السلام و مادر در واقع سکینه هم هست این کربلا بوده 

 خانواده چهارم هم گفتن خانم آته که یکی دیگر از همسران امام حسینه ایشونم نوشتن العانی ابوالفرج اصفهانی نوشته حالا باید تحلیل بشه بحث بشه ولی من سوریه ام که وقتی مشرف شدم به حلب اونجا یه قبری من رفتم زیارت می گن محسن شهید این خانم ظاهرا باردار بوده و تو همین دوران اسارت که از کربلا می آمده به سمت شام در حلب این بچه سقط شده الان یه زیارتگاهی اون جاده بالایی من یه بار توفیق پیدا کردیم رفتیم زیارت

بهر حال از خود امام حسین حداقل چهار خانواده در کربلا من دیگه یه آمار مختصری دارم می دم که وارد بحث بشم
از امام مجتبی علیه السلام باز دو خانواده در کربلا حضور دارند یکی مادر قاسم بن حسن رمله خب ایشون با فرزندش کربلا بوده مادر او رو تشویق به میدان کرده

و دوم دختر دیگر امام مجتبی به نام فاطمه که همسر امام سجاده جالبه هم امام حسین فاطمه رو داده به پسر عموش هم امام حسن فاطمه رو به پسر عموش داده فاطمه دختر امام حسن هم خودش هم شوهرش امام سجاد هم پسرش امام باقر یعنی دو تا خانواده متعلق به امام حسن در کربلا هستند یکی قاسم بن حسن با مادرش و یکی دختر ایشون فاطمه با همسرش امام سجاد و با فرزندش امام باقر علیه السلام

پس ببینید تا حالا تقریبا هفت هشت تا خانواده شد از بنی هاشم از بنی هاشم اصحابم چند خانواده در کربلا دارم آقاییست به نام ه خودش اومده خانمش اومده بچه اش هم آمده پدر و پسر تو کربلا شهید شدند هم جنه شهید شده هم عمر بن اد مادر کربلا تو کاروان امام حسین علیه السلام بوده

باز شهید دیگر مسلم بن عوسجه است مسلم بن عوسجه اهل کوفه است ایشون با پسرش کربلا بوده و خانمش ام خلف کربلا بوده پسر شهید شده مسلم بن عوسجه هم شهید شده و زن دیگر ام وهب که اینم هم مادر عبدالله بن عمر کلبی هم عروس بوده هم مادر شوهر بوده به قول امروزی ها هم پسر این سه تا ببینید تا الان نزدیک ده تا خانواده رو من نام بردم از امیرالمومنین سه خانواده از امام حسین چهار خانواده از امام حسن دو خانواده از اصحاب سه خانواده

حالا راجع به ابوالفضل العباس و بقیه هم دیگه تاریخ مبهمه چون از ابوالفضل دو تا فرزند داشته حتما این ها توی کاروان بودن یکیشون شام بوده مدینه بوده نیامده ولی ایشون همسرش لابس آیا کربلا بوده یا نه اینا دیگه تو تاریخ مبهمه به هر حال ببینید آقایان اینا خانواده هایی هستن که بودن همسراشون بودند گاهی فرزندانشون بودند گاهی برادرانشون بودند در صحنه کربلا حضور داشتن اینا رو تاریخ منعکس کرد خب این یه گزارش

اما دیشب عرض کردم ما می خوایم یه اصولی رو تو کربلا راجع به خانواده بحث کنیم یکیش اصل معنویته امروز جامعه داره از معنویت جدا می شه معنویت از معنا میآد معنویت یعنی دینداری یعنی پایبندی به ارزش ها بالاخره ما این ارزش هایی داریم و نمی گم فقط نماز و روزه و حج نه احترام والدین نظام خانواده احترام همسر لقمه ی حلال پرهیز از شراب خواری و فساد و فحشا اهمیت به نماز و قرآن و دعا ایمان داشتن اعتقاد داشتن منظور از معنویت اینه

آقایون معنویت نیاز جامعه است شما اگه یه جامعه ای معنویت رو ازش بگیری مثل اینکه از یه انسانی روح رو بگیری مثل اینکه از تو این سیم ها برق رو بگیری مثل اینکه از تو این زمین جاذبه رو بگیری این زمین بی جاذبه هممون رو هواییم اگه ما اینجا راحت نشستیم به خاطر این جاذبه است البته من با معنویت افراطی و عرفان های کاذب مخالفم و معنویتی که ما رو از دین زده کنه نه حالا توضیح خواهم داد

یه آقایی می گفت که ما شب جمعه به پدرم می گیم خب امشب بابا شب چیه دعای کمیل خب شب جمعه صبح فردا صبح می گه دعای ندبه است می گیم ظهر می گه نماز جمعه است می گیم عصر می گه دعای سمات می گیم شب می گه دیگه تموم شد دیگه جمعه بابا کدوم جمعه اش مال کوه کدوم جمعه اش مال تفریحه

می خوام عرض کنم دینی که من می گم یه دین خشک قشری در واقع پوسته ای شعاری نیست دینی که توش حلال و حرام رعایت می شه محرم و نامحرم رعایت می شه احترام فرزند و پدر متقابل رعایت می شه دروغ توش نیست تهمت توش نیست این دین یعنی معنویتی که توش نماز اهمیت داره قرآن اهمیت داره دعا اهمیت داره رابطه با خدا اهمیت داره

اجازه بدید من یه آیه و یه حدیث بخوانم خوب گوش بدید آیه آیه 221 سوره بقره است یه قصه ای داره قصه اش رو می گم آیه هم می خونم قصه اش اینه رسول خدا از مکه که آمد به مدینه هشت سال مدینه بود دیگه یه سری مسلمونا در مدینه مکه تحت فشار بودند پیغمبر خیلی دلش می خواست اینا رو بیاره به مدینه البته آشکار نمی شد باید مخفیانه این کار صورت می گیره گاهی به افرادی ماموریت می داد می گفت شما برید یواشکی وارد مکه بشید از راه و بیراهه اینا رو بیارید

یکی از کسانی که پیغمبر بهش ماموریت داد بره سه چهار تا مسلمون رو آزاد کنه و بیاره مدینه خوب دقت کنید یه آقاییست حالا اسمش رو کاری نداریم این اومد مکه خب این قبلا یه خانمی رو می خواست با هم ارتباط داشتن از وقت استفاده کرد گفت حالا که اومدیم مکه بریم یه سری هم خلاصه به این خانم بزنیم با هم ارتباط داشتیم رفت و این رو پیدا کرد و البته ماموریت رو انجام داد و رفت خونه این رو این بهش گفت بی وفا ول کردی رفتی آخه تو قرار بود با هم باشیم ازدواج کنیم

گفت ببین من مسلمون شدم تو هم مشرکی دیگه نمی تونیم ازدواج کنیم من نمی تونم با یک زن مشرک گفت همین خبر کرد فامیلاش رو اومدم یه کتک مفصلی زدند گفت این ما با هم قرار داشتیم قبلا حالا اینطوری گفت ببین من باید از پیغمبر بپرسم من نمی تونم خودم تصمیم بگیرم الان اعتقادات من با تو فرق می کنه بالاخره این بنده خدا کتک و خورد و ماموریت رو هم انجام داد و آمد خدمت پیغمبر گفت یا رسول الله حالا شما چی دستور می دید من قبل از اسلام این رو می خواستم و الانم به هر حال عاشقشم دوسش دارم ولی دینم برام مهم تره این آیه نازل شد آیه اینه وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ هیچ مرد مسلمانی با هیچ زن مشرکی نباید ازدواج کنه تعطیل کرد مگر اون خانم ایمان بیاره اون مشرک اون بت پرست

البته ازدواج با اهل کتاب یه جاهایی جواز داره مثل ازدواج موقت طولانی اما با مشرک نه حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ بعد پیغمبر آیه قرآن می گید ما هم قدیم کنیز داشتیم هم آزاد فرقی نمی کردن ها جفتشون مثلا زن بودن یا مرد می گفتن ولی بالاخره کلاس حر و آزاد بالاتر بوده مثلا زنی که کنیز بود بالاخره باید تحت سیطره کسی بود فرمان او رو اجرا می کرد قرآن می فرماید یک کنیز مومن بگیرید بهتر از یک آزاد مشرکه وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ ۗ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤْمِنُوا می خوایدش شما رو به شگفتی می آره مثلا پول داره جمال داره قیافه داره حسب و نسب داره کلاس این بالاتره ولی مشرکه جالبه یه وَلَا تَنْكِحُوا داره تو آیه وَلَا تُنْكِحُوا جوونا شما با مشرک ازدواج نکنید

دومیش خطاب به والدین وَلَا تُنْكِحُوا شماهم یه وقت دخترتون رو به مرد مشرک ندید اول می گه تَنْكِحُوا بعد می گه تُنْكِحُوا فرقش چیه تَنْكِحُوا یعنی خودت با مشرک ازدواج نکن تُنْكِحُوا یعنی تو دختر به مشرک این آیه نشان از این دارد که بالاخره تو ازدواج توی تشکیل خانواده مهمه

اینه که رسول خدا فرمودند با سبزی های روی کثافات ازدواج نکنید گفتن آقا یعنی چی فرمود زیبارویانی که دین ندارند تقوا ندارن حالا ما نمی گیم دین به معنای اکثری حداکثرش اما طرف آمده به من می گه آقا این خواستگار من اصلا قبول نداره باورها رو حالا می تونیم خیلی مهمه اینی که فرمود شما مواظب باشید اصل معنویت از همون آغاز شروع می شه که وقتی خواستگار میآد دین و اخلاقش رو ببینید وقتی وارد زندگی می شید خیلی یه هیروشیما و ناکازاکی هم سی ثانیه کمتر منفجر شد یه بمب انداختن توش اما دویست هزار تا آدم خیلی چیزا لحظه ایه به بابا یک شبه یک شب چیه یه لحظه هم اشکاله شما ببینید صدیقه طاهره خواستگار براش می آد اول سوالی که می کنه خدا راضیه و پیغمبر راضیه یا نه وارد خانه امیرالمومنین می شه اول سوالی که می کنه جای نماز کجا باشه چون قدیم تو خونه ها مصلا بود که مستحب هم هست وقتی میت محتضر داره بد جان می ده ببریدش تو مصلی بذاریدش یعنی اونجایی که نماز می خونده که راحت جان بده یکی از چیزهایی که باعث می شه محتضر راحت جان بده تو مصلایش باشه

به امیرالمومنین شب عروسی می گه نصلی نماز یادمون شما فکر نکنید از زهرا العیاذ بالله مثلا خوش بوده نه اهل تفریح بوده اهل مزاح بوده همسردار همسری خوبی به امیرالمومنین می گه دورت بگردم قربونت برم فدات شم جونم فدات خیلی به اما هر چیزی در شب قدر شب بیست و سوم بچه ها رو بعد از ظهر می خوابه می گه امشب بیدار بمانید امام حسن رو هر شب مسجد می فرسته می گه برو ببین جدتون رسول خدا چی می گه بیا برا من نقل کن عصر جمعه لحظاتی بچه ها رو جمع می کنه دعا می کنه می فرماید آمین بگید این ساعت دعا به اجابت می رسه خب پدری که تو خونه سال به سال دوازده ماه لای قرآن رو باز نمی کنه چیزی به نام خمس تو زندگیش معنا نداره حلال و حرام براش اهمیتی نداره محرم و نامحرم براش اهمیتی نداره این خانم محرم نامحرمه دست بدن بچینن پاک و نجس براش مهم نیست این حیوان نجس تو زندگی وارد می شه عرض می کنم که صداقت و راستگویی براش مهم نیست روابط براش مهم نیست بابا این همسر داره رابطه تو با این حرامه حتی اگر همسر نداره و خانمی که خب اینا همین می شه که شما می بینید دیگه یکی از متزلزل ترین عوامل آقایان خواهران یکی از زلزله های پاشیدن خانواده مسئله کاهش معنویت هست

ده ها مورد به من گاهی مراجعه می کنن تو این قصه که فقدان معنویت خب شما نگاه کنید چرا اباعبدالله پشت سر جوونش قرآن می خونه علی اکبر وقتی رفت میدان آقا پشت سرش قرآن خواند چرا امام سجاد می گه بابام لحظه ی آخری که داشت جان می داد یعنی داشت می رفت میدان تمام بدنش غرق خون بود آمد منو تو آغوش گرفت به سینه چسبانید فرمود پسرم یه دعایی رو مادرم حضرت زهرا به من یاد داده بیا این دعا رو با هم زمزمه کنیم تو مفاتیح هست اگر یه وقت گرفتار می شید این دعا رو بخونید خیلی برای گشایش کار مهمه این دعا رو جبرئیل به رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله آموزش دادن پیغمبر هم به حضرت زهرا حضرت زهرا به امام حسن اینا معنویته چرا می آد چرا شب عاشورا در خیمه های امام حسین وقت گرفته می شه خب آقا عصر تاسوعا هم تمام می شد کار عمر سعد اعلام کرد عصر تاسوعا تمام کنید کار رو امامی که اهل رو انداختن به دشمن نیست اما برادرش عباس رو می فرسته برادرم برو امشب رو مهلت بگیر منتها بهشون بگو حسین نمی ترسه فکر نکنید امشب وقت گرفت یه شب دیگه زندگی کنه چه فرقی می کنه تاسوعا و عاشورا چه فرقی می کنه مگه یه شب چه اتفاقی می افته امامی که پنجاه و پنج سال عمرشه یا پنجاه و شش سال عمرشه همه ی عمرش در عبادت یه شب آخر به عباس برادرش می گه به اینا بگو من برات چهار چیز مهلت می خوام
انی احب الصلاه نماز یه چند تا نماز دیگه امشب بخون قرآن تلاوت قرآن می کنه استغفار امام معصومه استغفار کنم و دعا می خوام امشب

ضحاک بن عبدالله مشرقی نقل می کنه ایشون کسی که از کربلا سالم بیرون رفته می دونید ما بیشتر گزارش های کربلا رو خوب هم از امام سجاد داریم چون سی و چهار پنج سال زنده بوده هم از خبرنگارای دشمن داریم ولی یکی از گزارش های معتبری که ما از قصه های کربلا داریم از این آقا ضحاک بن عبدالله مشرقی از اصحاب خوب امام حسین روز عاشورا تا بعد از ظهر خوب جنگیده چند جا امام دعاش کرد فرمود الهی خدا به دستت قوت بده دستت شل نشه سست نشه خوب جنگید منتها ایشون قبل از آنکه بیاد کربلا تو مسیر با پسرعموش امام حسین رو دید از اولم با امام حسین نبوده تو مسیر آقا رو دید به آقا گفت آقا من با شما می آم ولی من جونم رو نمی دم من نمی خوام کشته بشم می خوام زنده بمونم من شما رو یاری می کنم هر چقدر شما بفرمایید می جنگم ولی به من اجازه بدید برگردم آقام بهش اجازه داد لذا تقریبا دیگه عصر عاشورا بود اومد خدمت امام حسین آقا ما با شما یه قراری داشتیم آقا فرمودند برو می تونی بری گفت بله من اسبم رو جایی بستم که بتونم سوارشم برم دشمنم دیگه اگر کسی می رفت کارش نداشت چون خسته شده بودن از صبح جنگیده بودن یکی هم می گفتن بره بره آمد پرید رو اسبش و به تاخت اومد از کربلا خارج شد اومد کوفه و مدینه ایشون یکی از گزارشگرای کربلاست چون بوده دیگه از صبح همراه امام حسین بوده شب عاشورا بوده ایشون می گه سحر عاشورا نصف شب عاشورا من دنبال امام حسین بودم امام با اون صوت زیباش این آیات رو می خوند وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ سوره آل عمران ایه 178با صدای بلند می گه من دنبال امام بودم هر کسی که می رفت میدان آقا پشت سرش این آیه رو می خوند مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا این معنویت دیگه معنویت تو خانواده یعنی همین دعا تو بغل امام سجاد قرآن پشت سر علی اکبر خب برید شما سیره معصومین ما رو نگاه کنید حالا الان بحث های حجاب و اینا تو کشور ما مطرح حالا ولی فارغ از هر دولتی چه دولت شهید رئیسی چه دولت محترمی که الان مسئولیت رو پذیرفته چه دولت های قبل من اصلا کاری به مسئله دولتیش ندارم آقا شما یک جا نگاه کنید توی تاریخ همسر یک امام دختر یک امام کم حجاب بوده باشه

نگاه کنید تو کربلا دغدغه حضرت زینب وارد مجلس یزید شده بیست روز تو راه بوده صورتش به آفتاب شیخ صدوق نوشته پوست انداخته بودن بچه ها دیدید شما یه وقتی تو مسافرت زیاد کربلا یه وقت اربعین که می ره تو آفتاب نوشته جلود این ها پوست انداخته بود لباس ها تو آفتاب مندرس شده بود شما خودتون پنج روز اربعین کربلا برید تو راه حمام اینا نباشه کلی به هم می ریزید بیست روز این ها تو راه اونم با تازیانه با سرهای بالای نیزه وقت دختر علی وارد مجلس یزید شده نمی گه صورتمون سوخت نمی گه بچه ها نمی گه سر امام حسین مقابلش می گه یزید این عدالته زن های تو پشت پرده باشند ما در مقابل چشم نامحرم باشیم با اینکه شما می دونید الان هم من تو عراق زیاد دیدم عرب چند تا پوشش داره یعنی این چادر رو که از سر بکشی عبای بشه عبا کشیده بشه مقنعه بلند خودشون به تعبیر قرآن می گه خمار قرآن هم خمار داره هم جلباب جلباب این لباس بلند یعنی حجاب از سر زینب کنار نرفته .

خب حالا اصلا کار با مسائل دولتی هم ندارد اصلا فکر کنید حکومت اسلامی نیست ما در یک حکومت طاغوت فرض کنیم یه کشور دیگه زندگی می کنیم حجاب یک معنویت جوان ازدواج براش یه معنویت دخترای جوان پسرای جوان که تو فضای مجازی گاهی گرفتار دوستی های ناب می شید این ها اگه منجر به ازدواج نشه برای هر دوتون خطرناک لذت ازدواج رو بعدا از شما می گیره نمی شه یه قلب کانون دوتا محبت باشه مواظب باشید خانواده ها مواظب خدایا به هممون توفیق عمل عنایت بفرما السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی......