سخنرانی مکتوب زندگانی امام جواد علیه السلام-استاد رفیعی
کانال ایتا شیعه کوئست: @shiaquest_net
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت امام جواد علیه افضل التحیه و الثنا است امام جواد جوان ترین ائمه بود وقتی به شهادت رسید در سن بیست و پنج سالگی و یک تفاوتی که با سایر ائمه داشت از جهت امامت آن بود که اولین امامی است که در کودکی به امامت رسید قبل از آن همه ائمه تقریبا قبل از امام جواد بعد از سن بلوغ به امامت رسیدند گرچه سه تا از امامای ما در کودکی به امامت رسیدند امام جواد امام هادی و حضرت حجه ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.
اما اولین امامی که در کودکی به امامت رسید اونم در شرایطی که پدر بزرگوارشون کنارش نبود ایران بود ایشون در مدینه تنها بود لذا من تاریخ نگاه می کردم وقتی امام جواد علیه السلام به دنیا اومد امام رضا یه جمله ای فرمود که این جمله قابل تامل در همون آغاز تولد امام جواد فرمود المَولُودُ الّذي لَم يُولَد مَولُودٌ أعظَمُ بَرَكَةً عَلى شيعَتِنا مِنهُ من فرزندی مولودی با برکت تر از این تا به حال به دنیا نیامد المَولُودُ الّذي لَم يُولَد مَولُودٌ أعظَمُ بَرَكَةً عَلى شيعَتِنا مِنهُ
خیلی حرف است که وقتی امام جواد به دنیا اومد امام رضا فرمود این مولود مولودیست فرزندی است که از او با برکت تر به دنیا نیامده بعد فرمود شهیدان یبکی علیه اهل السماء او را به شهادت می رسونند اهل آسمان برای او گریه می کنند یقتل الغیظ او را از روی غیظ و قدرت به شهادت می رسونند و قاتل او مدت کمی بیشتر در دنیا نمی ماند
خب ما قبل از امام جواد علیه السلام سلام همه ائمه ما همه معصومین ما منشا برکتن چرا در این مورد امام رضا فرمود علتش این است حدود چهل و هفت یا چهل و هشت سال از عمر امام رضا می گذشت اواخر عمر امام بود اما هنوز اولادی از او به دنیا نیامده بود خیلی ها گفتن امام رضا امام نیست ما هفت تا امام بیشتر نداریم توقف کردن بر امام کاظم و یکی از دلایلشون این بود که امام رضا فرزند ندارد اگه فرزند داشت اگر امام بعد از او بود دیگه الان بیش از چهل و هفت سال از امام رضا گذشته چرا هنوز فرزند ندارد پس معلومه او امام نیست به همین جهت وقتی این فرزند به دنیا اومد آقا خیلی خوشحال شد چون خیلی حرف ها جلوش گرفته شد خیلی از ناسزاها و تهمت ها جلوش گرفته شد شیعیان خوشحال شدند
امام رضا علیه السلام از همان کودکی امام جواد رو سعی می کرد زمینه امامتش رو فراهم کنه محمد بن سنان میگه رفتم خدمت امام رضا چشمم درد می کرد گفتم آقای دعایی بخونه چشمم خوب بشه یه نامه ای نوشت فرمود برو پیش پسرم پیش پسرم ابا جعفر
تاریخ میگه امام رضا از همان کودکی امام جواد رو ابا جعفر خطاب می کرد با کنیه ابا جعفر ، نامه که براش می نوشت ابا جعفر خطاب می کرد فرمود برو پیش فرزندم ابا جعفر
میگه نامه رو برداشتم اومدم می گه آقازاده سه چهار ساله ای پیش خودم گفتم آقا ما رو کجا فرستادید بچه چجور می خواد چشم منو شفا بده نامه رو دادم یه وقت این دستا رو برد به آسمان دعایی رو خوند سه مرتبه فرمود اللهم ناج ناج ناج شفا گرفت چشمم و درد چشمم خوب شد
چرا امام رضا فرستادش سراغ اون امام جواد چرا از کودکی افرادی که گرفتار بودن یه خانمی است می گه رفتم خدمت آقا مریض بود آقا امام رضا برو پیش فرزندم امام جواد و چند مورد دیگر من تو تاریخ دیدم
معمر بن غلات می گه من نشسته بودم آقا ابن الرضا امام جواد علیه السلام وارد شد سه چهار سالش بود امام رضا علیه السلام فرمود معمر به او سلام کن و بگو السلام علیک یا حجه الله گفتم آقا به این آقازاده چهار ساله بگم حجه الله فرمود بله إنّا أهَلُ بَيتٍ يَتَوارَثُ أصاغِرُنا عَن أكابِرِنا القُذَّةَ بِالقُذَّةِ [ القذّة ـ بضمّ القاف وفتح الذال ـ : ريش السهم ، جمعها : القُذَذ ، يضرب مثلاً للشيئين يستويان ولا يتفاوتان . [ الكافي : 1 / 320 / 2] .
امام رضا عليه السلام : ما خاندانى هستيم كه كوچكترهاى ما از بزرگترهامان ارث مى برند، بى هيچ گونه تفاوتى. ما اهل بیت کوچک و بزرگ برامون تفاوتی نمی کند امام و حجت خدا چون علمش لدنیست اکتسابی نیست الهی است خدا امام رو تعیین می کند سن مطرح نیست بله بر او سلام کن و او رو حجت خدا خطاب کن
ببینید شما امام رضا خودش زمینه رو فراهم می کرد اما بحثی که می خوام تقدیم کنم این است ثامن الائمه علیه السلام در ایران به شهادت رسید فرزند بزرگوارش در مدینه بابا کنارش نبود آقا هفت سال یا هشت سال داره به امامت رسید عده زیادی مخالفت کردن گفتن نه نمی شه چطور می شه یک کسی در سن هفت یا هشت سالگی امام باشد
راوی می گه تو خانه یکی از اصحاب جمع شده بودیم یونس بن عبدالرحمن که خودش یه آدم جا افتاده ایست آدم متدینی است اهل فضل وکتاب های زیادی داشت امام شناس بلند شد گفت گریه نکنید امام رضا علیه السلام شهید شده جای خود ،تکلیف امامت رو مشخص کنید اان می گه من گفتم یونس مشخصه آقازاده اش ابا جعفر جواد الائمه حجت خداست امام هست حتی دارد یونس بن عبدالرحمن اینجا برگشت گفت آخه این ایشون کوچیکه سنش کمه پس یه قائم مقام براش تعیین کنیم یه کسی که نماز جماعت ها رو لااقل بخونه ایشون با این سن کوچک هفت هشت ساله جلو وایسه سیل جمعیت اقتدا کنن یه قائم مقامی حالا نماز رو بخواند کاراش رو انجام بده تا ایشون به سن بلوغ برسه ابان می گه عصبانی شدم بلند شدم گلوی یونس رو گرفتم گفتم این چه حرفیست می زنی مگر امام و حجت خدا سن بر است زمان بر است
مگر قرآن نمی گوید يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا در کودکی پیامبر بود
مگر عیسی بن مریم در گهواره نمی گفت من پیغمبر خدا هستم قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا
راوی می گه بلند شدیم حدود هشتاد نفر رفتیم خانه ی امام رضا تو مدینه نشستیم اونجا جمعیتم نشسته بود حالت عزا بود شلوغ می خواستیم ببینیم تکلیف امامت چی می شه می گه همین طور که نشسته بودیم یه وقت دیدیم یه پیرمرد محاسن سفیدی عبدالله بن موسی برادر امام رضا عموی امام جواد وارد شد همه بلند شدن به احترامش بهش تسلیت گفتن که برادرش امام رضا به شهادت رسید و فکر کردن ایشون امامه ایشون حجت خداست بعضی ها رفتن جلو گفتن آقا بالاخره ما با شما بیعت می کنیم امام شما حجت خدا شما برادرتون از دنیا رفته اینم چیزی نگفت حالا یه آقایی می گه من بلند شدم وسط جمعیت رفتم جلو گفتم من یه چند تا سوال از ایشون می کنم اگر تونست جواب بده معلومه امام و حجت خداست امام کسی است که امام رضا فرمود اعلم الناس عالم ترین مردم علم غیب دارد قسمت دارد علم لدنی دارد ولایت تکوینی دارد اموری به اون تفویض شده کار هر کسی نیست امامت
امام رضا فرمود هیچ نظیری ندارد در هر زمان یکی بیشتر نیست منصوب از طرف خداست می گه یه چند تا سوال از عبدالله بن موسی کردیم ایشونم اشتباه جواب داد سوالا رو اشتباه جواب داد اینا خودشون اهل فن بودن یه نگاهی به هم کردیم گفتیم این آقا که اشتباه جواب می ده چجور می گن امام حجت خداست همینطور سردرگم بودیم یه وقت دیدیم یه دری باز شد یه آقازاده هفت هشت ساله ای عبا به دوش وارد شد جمعیت بی اختیار جلوی پاش بلند شد احترام کرد نشست آقا امام جواد بود
یه کسی رفت بغل گوش آقا گفت آقا شما نبودی عموتون خراب کرد خلاصه به سوال ها اشتباه جواب داد و مردمم به او بیعت کردن مطالبی گفتند بلافاصله امام جواد علیه السلام متوجه عمو شد فرمود یا عم اتق الله عمو از خدا بترس چرا فتوایی میدی چرا حرفی می زنی که آشنا نیستی چرا جایی می نشینی که جای تو نیست
ببینید چقدر مسائل سخت بوده چقدر امامت امام جواد جا افتادنش مشکل بود راوی می گه رفته بودم بغداد این داستانم عرض کنم دیگه این قسمت بحث رو جمع کنم رفته بودم بغداد دیدم شلوغه جمعیت سر صدا گفتم چه خبره گفتن امام حجت خدا ابن الرضا علیه السلام اومده بغداد گفتم برم جلو ببینم می گن امام حجت خدا کیه یه مقدار جمعیت رو زدم کنار دیدم یه آقازاده کم سن و سالی سوار بر اسب مردمم دورش رو گرفتن پیش خودم گفتم نعوذ بالله خدا لعنت کنه امامیه و شیعه ها رو آقازاده رو چجور می گن امامه چجور می خواد این جامعه اسلامی رو اداره کنه چجور می خواد پاسخگوی مسائل مسلمون ها باشه می گه ذهنم گفتم و حرفم نزدم به ذهنم گذشت
یه وقت دیدم آقا این آقازاده از میان جمعیت توجهش به من جلب شد فرمود یا قاسم بن عبدالرحمن اسم منو گفت یا قاسم بن عبدالرحمن قرآن می فرماید وقتی حضرت صالح به نبوت رسید بعضی ها می گفتند آیا ما از یک بشر عادی اطاعت کنیم این آیه رو خوند أءلۡقي ٱلذكۡر عليۡه منۢ بيۡننا بلۡ هو كذاب أشرࣱ(قمر 25) آیه رو امام خوند
میگه بلافاصله به خودم اومدم گفتم اها ایشون سحر هم میدونه پس چطور ذهن منو خوند حرف منو خوند باز دیدم متوجه شد آیه ای که مشرکین خطاب به پیغمبر می گفتن سحر سحر آورد تا این رو خوند فهمیدم نه این آقازاده از یه مقوله دیگری سخن می گفت سحر نیست این ارتباط با خداست رفتم جلو سلام کردم عذرخواهی کردم گفتم آقا ببخشید من متوجه نبودم
امام جواد در این شرایط سن سالگی به امامت رسید و برای خیلی ها تردید بود که آیا ایشون می تونه جامعه رو اداره کنه یا نه؟ ولی وقتی علم غیب ایشون رو دیدند تصرف در هستیش رو دیدن ولایت تکوینی رو دیدن
یه آقایی است به نام مترفی می گه من یه پولی از امام رضا طلب داشتم حدود چهار هزار درهم یا دینار حالا شک از من امام رضا که از دنیا رفت گفتند پول منم از بین رفت ننوشته بودم و مدرکم نگرفته بودم حالا کی می تونه ثابت کنه امامم در ایران به شهادت رسیده بود می گه رفتم تو مجلس عزای امام رضا تو مدینه وقتی مجلس تمام شد آقا امام جواد یه کسی رو فرستاد فرمود به ایشون بگید بیاد کارش داره رفتم نشستم دیدم دست برد زیر تشک چهار هزار دینار حالا یا درهم پول رو درآورد فرمود بیا این قرضی که از بابام می خواست یه پولی که از می گه من نه گفته بودم نه مطرح کرده بودم نه نوشته بودم امام و حجت خدا این است
امام باقر عليه السلام علم غیب دو تاست ان لله علمان فرمود علم غیب دو از یک علم غیب عام و یه علم غیب خاص فرمود علم غیب خاص مخصوص خداست تو روایات هم داری مگر کسی علم غیب مطلق بر ائمه قائل بشه این غلوه جایز نیست علم غیب خاص مخصوص خداست یه چیزایی خدا می داند
إنَّ للّه ِ تَعالى عِلمًا خاصًّا، وعِلمًا عامًّا، فَأَمَّا العِلمُ الخاصُّ فَالعِلمُ الَّذي لَم يُطلِع عَلَيهِ مَلائِكَتَهُ المُقَرَّبينَ وأنبِياءَهُ المُرسَلينَ ، وأمّا عِلمُهُ العامُّ فَإِنَّهُ عِلمُهُ الّذي أطلَعَ عَلَيهِ مَلائِكَتَهُ المُقَرَّبينَ وأنبِياءَهُ المُرسَلينَ ، وقَد وَقَعَ إلَينا
مِن رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله [ التوحيد : 138 / 14 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام ، بصائر الدرجات : 111 / 12 عن حنان الكنديّ عن أبيه ، وذكره أيضًا في : 109 / 1 عن حنان بن سدير . ] .
امام باقر عليه السلام : خداوند متعال، علم خاصّى دارد وعلم عامىّ. علم خاص او همان علمى است كه فرشتگان مقرّب و پيامبران فرستاده او هم بر آن آگاهى ندارند و علم عامّ او همان علمى است كه فرشتگان مقرّب و پيامبران فرستاده او بر آن آگاهى دارند و از رسول خدا صلي الله عليه و آله به ما رسيده است.
امام فرمود علم غیب عام به ما واگذار شده به رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و واگذار شده و از آن حضرت به ما انتقال پیدا کرد خب من خیلی خلاصه فقط خواستم یک طرح بحثی کرده باشم ببینید اگر امام جواد به دنیا اومد امام رضا فرمود این مولود با برکته علتش همین است
چون در میان ائمه ما اگر سه امام در کودکی به امامت رسیدند اولین اون امام جواد است و خیلی ها براشون پذیرش این مطلب مشکل بود و امام با اون اراده و تفویض الهی تونست این موضوع رو جا بیندازد
خب این راجع به زندگی آقا امام جواد که خیلی خلاصه من این بحث امامت رو مطرح کردم
خدمت شما یه حدیثی هم بخوانیم که کلی گویی نکرده باشیم فرمود وَثَـلاثٌ مَنْ كُنَّ فيهِ لَمْ يَنْـدَمْ: خوب عنایت بفرمایید حدیث رو سه چیز است در هر کسی باشه پشیمان نمی شه و سه چیز است اگر در شما باشه محبت ایجاد می کنه مردم دوستتون دارند
سه چیز اگر در شما باشد پشیمانی ندارد ندامت ندارد گاهی آدم می گه فلان کار رو بکن ضرر نداره و این سه چیز امام می فرماید بدانید اگر داشتید نفع دارد ضرر ندارد ندامت درش نیست و سه چیز می فرماید اگر در شما باشه مودت رو جلب می کنه دوستی رو جلب می کنه مردم شما رو دوست دارند
اما اون سه چیزی که فرمود وَثَـلاثٌ مَنْ كُنَّ فيهِ لَمْ يَنْـدَمْ: هرکس این سه چیز درش باشه پشیمان نمی شه
یکم: تَرْكُ الْعَجَلةِ یکی فرمود عجله نکردن تو کاره عجله نکردن دقت کردن تانی کردن تو همه چیز آرام بودن خیلی به اصطلاح با تانی بودن.
عبدالعظیم حسنی از شخصیت های بزرگ اسلامی ماست قبرش در ری هست اومد خدمت امام جواد علیه السلام من فرصت نیست همه این داستان رو عرض کنم فقط یه تیکه اش رو می گم خودتون ملاحظه بفرمایید تو منتهی الآمال مرحوم حاج شیخ عباس آورده می گه نشست خدمت امام جواد عرض کرد آقا یه قدری منو نصیحت کنید این نصیحت ها هم از پدرانتون بگید از امیرالمومنین از جدتون رسول خدا نصیحت کنید شانزده تا جمله فرمود امام جواد به او خیلی جملات زیبایی است شونزده تا نصیحت بهش کرد در منتهی الآمال هست یکیش اینه فرمود التَّدبيرُ قَبلَ العَمَلِ يُؤمِنُكَ مِنَ النَّدَمِ ؛ [ عيون أخبار الرّضا عليه السلام ، ج 2 ، ص 54 .]
امام على عليه السلام :عاقبت انديشى پيش از عمل ، تو را از پشيمانى در امان مى دارد . عبدالعظیم برنامه ریزی عجله نکردن دقت کردن سنجیده گفتن و کار کردن آدم رو از پشیمانی حفظ می کنه
چقدر حرف می زنه می گه مگه کاش نمی زدی چقدر می نویسیم می گیم ای کاش نمی نوشتیم چقدر گاهی مطالب می گیم بعد پشیمانیم پشیمان می شیم می دانید پشیمانی در کار یک دلیل بی تدبیری است آینده نگر نبودنه
می دانید بی تدبیری عمر سعد بی تدبیری کرد امام حسین رو دعوت کرد نصیحت کرد توجه نکرد بعد پشیمان شد عبید الله حر جعفی بی تدبیری کرد امام او را دعوت کرد نیامد بعد اومد یه نگاهی کرد به کشته ها و زمین کربلا پشیمانش کرد
بعضی از پشیمانی ها در روایت از امام جواد داریم بنده وقتی گناه می کنه یه وقت به یه جایی می رسد که امکان بازگشت براش نیست اونقدر غرق می شه که دیگه نمی تونه برگرده و چقدر خوبه انسان حواسش جمع باشه به این نقطه نرسد فرمود سه چیز موجب می شود شما تو کارتون پشیمان نشید یکی عجله نکردن.
دوم: وَالمْشَوَرَةِ مشورت کردن با دیگران نظرخواهی کردن خود رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله با اون مقام با اون جایگاه اول شخصیت جهان اسلام قرآن بهش می فرماید وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ (ال عمران 159)مشورت کن تو اموراتت.
سوم فرمود: وَالتَّوَكُّلِ عَلىَ اللّه ِ عِنْدَ الْعَزْمِ این خیلی مهم است عجله نباید کرد مشورتم باید کرد ولی وسواسم خوب نیست تو یه تصمیمی که داری توکل کن بر خدا وقتی تصمیم گرفتی اینا ما گاهی واژه ها رو با هم مخلوط می کنیم گاهی عبارات رو با هم خلط می کنیم مشورت خوب عدم عجله خوب اما وَالتَّوَكُّلِ عَلىَ اللّه ِ عِنْدَ الْعَزْمِ تصمیم گرفتی کاری رو بکنی دیگه به حرف کسی توجه نکن توکل بر خدا کن
فرمود این سه چیز موجب می شود شما پشیمان نشید اما اون سه چیز بعدی چیه فرمود سه چیز هم باعث می شه مردم شما رو دوست داشته باشند
یکم: الانصاف: انصاف داشتن انصاف بی انصافی نکردن.
خدا رحمت کند مرحوم آیت آ سید احمد خوانساری رضوان الله تعالی علیه مرد بزرگی بود مرحوم اسید احمد خوانساری حالات عجیبی ازش نقل شده یکی از اساتیدمان نقل می کرد نگاهی پیرمرد نشسته بود تهران بازار تهران یکی از این مغازه دارها آمد گفت حاج آقا یه سوالی دارم بفرمایید گفت ما یه جنسی می خریم پنجاه تومن شرایط اقتضا می کنه نیاز هست کمبود تو بازار مشتری داره صد تومن هزار تومن من پنجاه خریدم ولی هزار می خرن بیست برابر حرامه اگه بفروشم فرمود نه حرام نیست جنس خودته پنجاه تومن خریدی حالا هم بالاخره به دلایلی یه بازار سیاهی شده ازت می خره هزار تومن نه حرام نیست ولی بی انصافیه گفته بود عیب نداره آقا حرام نباشه بی انصافی خیلی مهم نیست حرام نباشه مرحوم سیداحمد خوانساری صدایی زده بود فرموده بود مثل اینکه تو نفهمیدی بی انصافی یعنی بی انصافی یعنی کاری که شمر با امام حسین کرد بی انصافی کرد امام رو به شهادت رسوند
در حدیث داریم امام صادق فرمود انصاف، ذکر خدا و برادری این سه چیز حالا منظور من انصافشه
فرمود این ها از اشد اعماله، کار مشکلی است که انسان منصفانه بگه منصفانه بفروشه منصفانه سخن بگه من منصفانه نظر بده فرمود سه چیز محبت رو جلب می کنه
دوم: اَلْمُوَاسَاةُ مع الاخوان به درد مردم رسیدن مشکلات مردم رو رفع کردن خانواده های مستمند افراد آبرومند خیلی جامعه فقر هم گاهی نمی ذاره خودشون رو با شرایط تطبیق بدن یه مقداری از این داشته های خودمونم با اون ها تقسیم کنیم
من یه داستانی براتون بگم و خودتون دیگه مفصل داستان رو از این مجملی که من عرض می کنم بگیرید اسحاق بن عمار از یاران امام صادق علیه السلام آدم پولداری بود وضع مالیش خوب بود داستان رو مرحوم کلینی در کافی شریف نقل کرده وضعش خوب بود پولدار بود می گه من یه منشی استخدام کردم
گفتم دم در خونه ام بنشین مردم پیش من نیان وقت منو بگیرن تو بشین در خونه مشکلات مردم رو بررسی کن به من گزارش بده من حل می کنم مثلا شب بیا بگو این دو نفر جهاز ندارن یه نفر مثلا قرض داره این بدهکاره، تو منشی استخدام کرد مشکلات رو بررسی کنه به استحضار اسحاق بن عمار برسونه اونم حل کنه می گه اون سالی که این کار رو کردم رفتم مکه در خانه خدا وجود مقدس امام صادق علیه السلام رو دیدم رفتم جلو سلام کردم امام جواب سلام منو داد ولی خیلی تحویلم نگرفت گرم نبود با من،آدم خودش گاهی می فهمه که بعضی ها وقتی سنگین می شن با آدم گاهی آدم می فهمه ارتباطش با امام ضعیف شده با حضرت معصومه ضعیف شده با خدا خود آدم گاهی می فهمه یه مقداری دقت کنه می فهمه خدایا چی شده من که از یاران امامم همیشه ما رو گرم تحویل می گرفت چرا امروز امام نسبت به من سنگین برخورد کرد عدم التفات رفتم جلو گفتم یابن رسول الله یه جور دیگه ما رو نگاه می کنی یه جور دیگه تحویل می گیرید مشکل چیه خوشا به حال کسی که دردش رو بشناسه بفهمه اشکالش کجاست
امام سجاد فرمود بدترین درد اینه که آدم درد رو نشناسه آدم ندونه اشکالش چیه کینه از حسادته چرا حضور قلبش تو نماز کم شده چرا دعاهاش مستجاب نمی شه چرا رابطه اش با خدا ضعیف شده چرا توفیق زیارت عاشورا نداره چرا توفیق نماز اول وقت نداره چرا توفیق نماز اول ماه و این نماز اول ماه بیمه می کند انسان رو تا آخر ماه از حوادث، چرا توفیقش رو نداره
چرا تو حیات ائمه نمی تونه با اون امام و شخصیت ارتباط برقرار کنه بفهمه آدمی مهم رفتم جلو گفتم یابن رسول الله چی شده خیلی توجه به من نکردید منو تحویل نگرفتی فرمود اسحاق بن عمار شنیدم منشی گذاشتی به مشکلات مردم بررسی کن گفت بله آقا خفت من الشهره می ترسم مشهور بشم بگن ها اسحاق بن عمار کمک می کنه فلان اسمم سر زبونا بیفته برای اینکه مشهور نشم این کار رو کردم منشی مسائل رو بررسی کن فرمود اسحاق بن عمار اشتباه می کنی دو تا مومن وقتی به هم می رسند شروع می کنن به درد و دل هم گوش کردن مشکلاتم رو رفع کردن خدا به ملائکه می گه صد و رحمت منو شامل اینا کنید بریزید به پای این ها و خدا به ملائکه رقیب و عتید می گه شما برید نمی خواد شما بشنوید دارن با هم درد دل می کنن اینا خود من می خوام فقط مطالبشون رو بشنوید فرمود اسحاق بن عمار دو تا مومن وقتی با هم مصافحه می کنند گناهانشون می ریزه تا چرا دیگری رو گذاشتی مشکلات و بررسی کنی خودت مستقیم برو خودت وارد عرصه ها بشو مسائل رو رفع کن
ببینید شما فرهنگ ائمه ما این بود فرمود سه چیز انسان را بین مردم محبوب می کند
سوم فرمود: محب قلبی و درونی به مردم اینی که انسان سوء ظن حسادت کینه نسبت به دیگران نداشته باشیم
من همین جا عرضم رو جمع کنم و دو سه جمله ای متوسل بشیم به امام جواد علیه السلام سلام
دو تا نکته
یکم:اول هر ماهی ما دوازده تا ماه داریم یه بزرگی به من این توصیه رو کرد من خودم خیلی نتیجه گرفتم غالبا رو منابعم توصیه می کنم که این نماز اول ماه رو بخوانید این نماز اول ماه دو رکعت مثل نماز صبح صبح من مدتیه شروع کردم خیلی نتیجه گرفتم خیلی مسائل و مطالب وقایع در واقع حساس تو زندگی و حوادثی که برای دیگران خطر آفرینه برا من پیش اومده و خطر رد شد
این نماز اول ما رو که از اول صبح تا غروب هم زمانش هست
و دوم نماز امام جواد ع سلام که یه حمد و هفتاد قل هو الله در هر رکعت این نماز رو هم اگر توفیقش رو داشتید وقتش رو داشتید امشب فردا نسبت به اون وجود مقدس و هر زمانی می شود این نماز رو خواند دو رکعت مثل نماز صبح منتهی قل هو الله به هفتاد تا متوسل به امام جواد علیه السلام بشید این آقا بزرگوار است اباصلت یک سال در زندان بود می گه یه وقت دلم گرفت احساس دلتنگی کردم بعد از شهادت امام رضا یه گوشه ای رفتم متوسل به امام جواد شدم یه وقت دیدم آقا امام جواد تو زندانه فرمود اباصلت چکار داری؟ گفتم آقا یه سال پدرتون به شهادت رسید بعد منو دست گیر کردند زندان فرستادند
آقا فرمود کجا می خوای بری هر کجا می خوای بری من آزادت کنم گفتم آقا قبل از اینکه بگم کجا می خوام برم من یه سال زندانم چرا الان اومدید سراغم چرا الان اومدید مشکل منو حل کنید فرمود اباصلت مگه ، تو این یه سال منو صدا زده بودی تو امروز گفتی یا جواد الائمه ادرکنی منم پاسخت رو دادم مگه گفته بود
ایام شهادت امام صادق مشرف بودم شب جمعه ای بود کنار حرم امام جواد نشسته بودم یه جوان عربی اومد بچه بغلش نشست پیش من خب می دانست من ایرانی ام ولی با همون لحظه عربیش شروع کرد گفت آقا یه بچه ام چشمش انسداد داره این دریچه های اشکش انسداد داره و اشک نمی آد دائم اینجا چرک می کنه اذیت می شه شما یه دعایی بخون آقا امام جواد بچه رو شفا بده من رو اون ذهنیت عوامی خودم بهش گفتم آقا خب ببرش دکتر مگه کاظمین دکتر نیست یه نگاهی به من کرد و یه نگاهی به قبر امام جواد گفت آقا من خودم این رو می دونم دکترا رو می شناسم اما من مهمان امام جوادم این بچه رو برداشتم از اطراف کاظمین اومدم اینجا مادرش گفته برو شفاش رو بگیر بیار شما دعا رو بخون کار نداشته باش پزشکش این آقاست رابطه رو باید با این آقا من از ایشون شفاش رو خواهم گرفت این یقین اگر در ما باشد کارسازه.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله دستغیب می فرماید یک امام جماعتی بود در شیراز اسمش هم اونجا درکتابش هست حالا الان فراموش کردم می گن ایشون در مسجد فتح شیراز نماز می خوند بالا سر هر مریضی می رفت تب داشت مشکلی داشت دستش رو میذاشت هفت مرتبه این آیه سوره اسراء رو می خوند وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءࣱ وَرَحۡمَةࣱ لِّلۡمُؤۡمِنِينَۙ وَلَا يَزِيدُ ٱلظَّـٰلِمِينَ إِلَّا خَسَارࣰا (اسراء،82)می گه این هفت مرتبه این آیه رو می خوادن اثر می کرد ایشون می گه اون اعتقاد خودش اون یقین خودش ببینید آقا مطمئن باشید آقا امام جواد عنایت خواهد کرد