اصلاح سه چیز در کلام امام رضا علیه السلام
بسم الله ارحمن الرحیم
یکی از اهداف انبیاء و اولیای الهی اصلاح جامعه است. حضرت شعیب میفرماید: «إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ» (هود/88) من هدفم اصلاح است منتهی با دو شرط 1- «مَا اسْتَطَعْتُ» هرچقدر بتوانم. 2- «وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ» پس اصلاحات جامعه اولاً به میزان توان و ثانیاً توفیق الهی است.
انبیای الهی با انحرافات مختلفی در جامعه مواجه بودند. پیغمبری مثل حضرت شعیب با مسائل اقتصادی، پیغمبری مثل موسی با مشکل اعتقاد به خدایی فرعون، پیغمبر گرامی اسلام با مشکل شرک، ائمه هم همینطور هستند. ائمه بزرگ ما در میان مردم زمانهایشان با هم متفاوت بوده است. با این مقدمه من میخواهم بگویم:
هر امامی، هر پیغمبری در زمان خودش روی سه اصلاح تأکید دارد. 1- اصلاح باورها 2- اصلاح رفتارها 3- اصلاح روابط. به همین برمیگردد که انحراف مردم یا عقیدتی است، یا رفتاری است، با همسر، با خانواده، با همسایه، با جامعه، در مسائل اقتصادی یا در روابط، این سه محور را اجازه میخواهم که صحبت کنم.
اول اصلاح باورهاست. اولاً دعا کنیم خدا باورهای ما را حفظ کند. صحیح قرار بدهد، اینکه گفتند: دوره آخرالزمان «یا الله و یا رحمان و یا رحیم» را زیاد بگویید، «یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک» اینکه در بعضی روایات ما تأکید شده از دعای تمجید بخوانید که عاقبت بخیر میشوید. دنیا بازار اعتقادها و باورهای مختلف است. الآن هم که بیشتر شده است و هرکس برای خود ادعایی دارد. امام رضا(ع) در جامعه خودشان مواجه با یک سلسله فرقههای انحرافی اعتقادی بودند و این خیلی خطرناک است.
من به سوریه مشرف شده بودم، از درون سنگر داعشیها کتابی آورده بودند، جالب بود که دیدم پشت جریان داعش یک جریان فکری است. یعنی آن آقا در این کتاب اول شیعه را مشرک کرده و بعد فتوای قتلش را داده و بعد نحوه کشتن و نحوه مثله کردن، آنچنان با اعتقادات مردم بازی کرده که کاملاً فکر میکند وقتی دارد شخصیتی مثل حججی را به شهادت میرساند، دست و پایش را قطع میکند، عبادت میکند. این همان حرفی است که امام سجاد در مورد امام حسین زد. فرمود: «کلٌ یتقربُ الی الله بدمِ».
اصولاً وقتی با یک جریان سالم میخواهند در بیافتند باید با اصطلاحات دینی در بیافتند. مثال ساده اینکه حضرت امیر را میخواهند در محراب بکشند، بگویند: علی مؤمن است. علی موحد است، میگویند: تو غلط میکنی علی را میکشی. برای چه شمشیر میزنی. اول میگویند: امیرالمؤمنین در صفین کافر شده چون حکمیت را قبول کرده است. حکم خدا این است پس «ان الحکم الا لله» با «ان الحکم الا لله» شمشیر میزند. مثال دیگر میزنم. میخواهند امام حسین را سی هزار نفر محاصره کنند.
اگر بگویند: ما به جهنم میرویم. امام حسین پسر پیغمبر است که کسی دنبالشان نمیآید. اول میگویند: از دین خارج شده و بعد هم میگویند: بهشت در انتظار ماست و بعد أباعبدالله را به شهادت میرسانند. قرآن میگوید: وقتی به منافقین میگویند: شما چرا فساد میکنید؟ میگوید: چه کسی گفته ما فساد میکنیم؟ «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون» (بقره/11) من دقیقاً میخواهم این را امروز در بحث وهابیت بیاورم.
آنها اگر بگویند: با امام رضا مخالف هستیم. با خدا مخالف هستیم. با دین مخالف هستیم کسی گوش نمیدهد. اول دو واژه درست میکنند، واژهای که من و شما قبول داریم زشت و ناپسند است. یکی شرک و یکی بدعت. این واژه قشنگ است از نظر اینکه باید با آن مبارزه کرد. قرآن میگوید: «أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئا» (انعام/151) حالا این را برایش مصداق غلط تعیین میکند. این لباس را میدوزد به تن زیارت، به تن توسل و تبرک! آقای عزیز چه کسی گفته: توسل و تبرک شرک است. ما با شرک مخالف هستیم. این عین زیارت است. حضرت آیت الله العظمی سبحانی یک کتابی دارد به نام «وهابیت کارنامهی علمی و عملی» که خیلی کتاب خوبی است.
خواهش میکنم جوانها یک دور این کتاب را بخوانند. ایشان میفرماید: خدا این نور و حرارت را از طریق خورشید میدهد و همه میگویند: خورشید نور میدهد و هیچکس نمیگوید: شرک است، دنیا، دنیای اسباب و مسببات است. خداوند از طریق عزرائیل جانها را میگیرد. «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ» (زمر/42) تا حالا کسی نگفته ما بگوییم عزرائیل جان میگیرد شرک است.
کسی گفته است؟ نه، خدای متعال میفرماید: هدایتگر من هستم. «يَهْدِي مَنْ يَشاء» (بقره/142) از آن طرف هم میخوانیم «وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» (شوری/52) پیغمبر تو هدایت میکنی. این شرک است؟ همه عالم دست خداست. اینها امام هستند، جایگاه ویژه دارند. مقرب هستند، اصلاً یکی از دلایلی که این افراد این حرفها را میزنند، اینها حیات برزخی را درک نمیکنند. این نمیفهمد امام یا هرکسی حتی آدم عادی با مرگ یک حیات دیگر شروع میکند. «اشهد انک تشهد مقامی، تسمع کلامی»
پس سه طور اصلاح در زندگی امام رضا را میخواهیم بگوییم. اول اصلاح اعتقادی است. امام رضا مواجه شد 1- با جبریه، کسانی که میگفتند: همه کارها جبر است. ما هیچ کاره هستیم. خدا خواست ما امروز اینجا باشیم. امام رضا فرمود: «من زعم ان الله یفعل افعالنی و یعذبُنا» هرکس فکر کند خدا کارها را انجام میدهد ولی ما عذابش را میکشیم، این کافر است.
اگر قرار است من دروغ نگویم و در تعبیر آن جبریه خدا موجب شده است، پس چرا من به جهنم بروم. اصلاً ارسال رسل و کتب بی خود میشود. این یک جریان است. جریان دیگر جریان تفویض است. این جریان هم خطرناک است. میگفتند: مثل این ساعتی که ساعت ساز ساخته و الآن که همراهش نیست، خدا هم این عالم را ساخته و کوک کرده خودش دارد کار میکند.
حتی یکی از این نویسندههای غربی اصطلاحی دارد میگوید: ساعت ساز لاهوتی! این کفر است. آقا فرمودند: هرکس این حرف را بزند مشرک است. یعنی خداوند خودش را کنار کشیده است. این نمیشود! نظر امام و ائمه ما این است که «لا جبرَ و لا تفویض»، «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْت» (انفال/17) در عین حالی که پیغمبر تو انداختی، خدا هم انرژی به تو داد.
یکی از جریانهای دیگر در زمان امام هشتم واقفیه بود. کسانی که میگفتند: ما هفت امام بیشتر نداریم. آقا به شدت مقابل اینها ایستاد. فرمود: هرکسی یکی از ما را انکار کند مثل اینکه همه را انکار کرده است. «الجاهد لآخرنا کالجاهد لاولنا» آخر ما را انکار کند مثل این است که اول ما را انکار کرده است. این یک مطلبی است که میخواستم بگویم. امام رضا وقتی به ایران آمدند ایشان به مرو رفتند، همین ترکمنستان فعلی، یک روز جمعه در مسجد جامع شخصی به نام عبدالعزیز میگوید: خدمت امام رضا آمدم.
آقا شروع کردند برای من در مورد امامت صحبت کردند. من شاید امشب در حرم امام رضا این بحث را داشته باشم. امام رضا فرمودند: کسی اگر بگوید خدا پیغمبر را برد در حالی که قرآن تمام نشده بود و دین کامل نشده بود، این شرک است. این غلط است. این جاهل و غافل است. پیغمبر رفت در حالی که دین کامل شد و قرآن تمام شد. آقا فرمودند: اگر کسی بگوید: قبول است. اما امام تعیین نکرد. این ناقص است.
بعد امام رضا فرمودند: رسول خدا امام تعیین کردند و امام در زمان خودش یکی است. بدیل ندارد، بعد فرمودند: مقام امام مثل مقام انبیاء است. بینندگان میدانند «لا یقاس بآل محمد صلی الله علیه و آله و سلم احد» هیچکس با آل پیغمبر قابل مقایسه نیست. با انبیاء میشود مقایسه کرد.
من وقتی میگویم: امام رضا موقع تولدش حرف میزد، تا شما بگویی: مگر میشود؟ میگویم: بله، حضرت عیسی! «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ» (مریم/30) یکوقتی کسی خدمت امام رضا آمد، ایشان یک پولی برای آقا آورد. در دلش گفت: اگر ما برای آقا پول نیاوریم میخواهد چه بکند؟ یک خرده توقع تشکر داشت. آقا به خادمشان فرمودند: تشت بیاور من دستم را بشویم. آقا شروع کرد به دست شستن، از زیر دست امام آب که میریخت طلا میریخت. بینندگان دقت کنید تا شما بگویید: مگر میشود؟ فوراً جواب میدهیم ید بیضاء حضرت موسی. اینها چیزی نیست و اینها ساده است.
گاهی اوقات وقتی میخواهیم از ائمه تعریف کنیم یک چیزهایی میگوییم نه اینکه بد باشد، اما ممکن است مشابه آن وجود داشته باشد. مثلاً شما میگویید: امام رضا روزی ده جزء قرآن میخواند. کسی بگوید: من پانزده جزء میخوانم. امام رضا(ع) به فقرا کمک میکرد، خوب فلان عالم هم کمک میکند. اینها خوب است گفته شود اما امام با خصوصیاتی باید شناخته شود که قابل مقایسه نیست. جامعه کبیره، خزان العلم، این است که به ما معرفت میدهد. امام فرمود: کسی که چنین قدرتی دارد، پولت را به رخ او نکش! این ولایت تکوینی است و قدرت امام است. یکی از دوستان میفرمود: خود این کار یعنی حکومت حق ماست، ما میتوانیم جامعه را، ما که میتوانیم آب را طلا کنیم میتوانیم کشور را هم اداره کنیم. بخش اول عرض من در مورد اصلاح اعتقادی است.
بخش دوم اصلاح رفتاری خیلی مهم است. خیلیها در رفتارهایشان اشکال هست. مثلاً اسراف میکنند، مثلاً دروغ میگویند. فرض کنید که کار را کم میگذارند. تبعیض قائل میشوند و به پدر و مادر بی احترامی میکنند.
مجموعه نارساییهای رفتاری که به حل آن اصلاح رفتاری میگوییم. به عبارت دیگر اصلاح رفتاری به این معناست که اگر کسی رفتار غلط دارد باید به او تذکر داد. مثلاً کسی سیب میخورد نصفش را دور میریزد. ممکن است بگویید: مهم نیست. چرا مهم نیست. اگر هشتاد میلیون آدم نصف سیب را دور بریزند، چهل میلیون سیب است.
آقا امام رضا صدایش زد و فرمود: تو نمیدانی بعضی با همین نیم خورده سیب سیر میشوند؟ آقا سر سفره نشسته با غلامان، کسی میگوید: آقا سفره اصلی آن بالاست! این رفتار اشکال دارد، چرا؟ این فکر میکند در غذا خوردن و نشست و برخاستن افراد با هم فرق دارند. یکی عالم است، یکی مجاهد است اما آقا دارد غذا میخورد، فرمود: ساکت باش! پدر و مادر و جد ما یکی است. این اصلاح یک نوع رفتار است.
در سوره اعراف آیه 157 خداوند متعال ده ویژگی پیامبر را بیان کرده است که یکی این است «يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ» هرچیزی خبیث بوده حرام کرده، هرچیزی پاکیزه بوده حلال کرده و امر به معروف و نهی از منکر کرده است. این هم به ما یک پیامی میدهد و آن پیام این است، بحث امر به معروف و نهی از منکر که میشود همه ذهنها روی بد حجابی و بی حجابی میرود ولی درجه بندی که میکنیم یکی حجاب است، ولی کم فروشی، ربا، رشوه، حق الناس،
من دیشب جلسهای بودم شاید راه دویست ماشین را یک ماشین بسته بود. جایی پارک کرده بود و کاری نمیشد کرد. این حق الناس است. معروف اعم از همهی بایدها و ارزشهای دینی است. یک بخشی حجاب و نماز است. وقت، یک آقایی میگفت: با کسی قرار داشتیم مثلاً چهار آمده است، یک ساعت تأخیر منکر است. شما یک ساعت وقت مرا هدر دادی. یکی از جنبههای مهم در زندگی امام رضا اصلاح رفتاری است.
امام رضا روایتی دارد خیلی زیباست، امروز اگر از فضای مجازی درست استفاده شود خیلی دسترسی آسان است. دسترسی به منفی هم راحت است، حیف است این سفره که آماده است برای استفاده از چیزهای خوب، امروز عذر در بی سوادی پذیرفته نیست. امام رضا فرمود: هفت کار است که اگر کسی انجام بدهد خودش را به استهزاء و تمسخر گرفته است.
آدم غالباً خودش را مسخره نمیکند. اگر این هفت مورد را کسی انجام بدهد خودش را سر کار گذاشته است. یکی این است که فرمود: کسی از خدا توفیق بخواهد و ولی تلاش نکند. الآن به خیلیها میگویی: آقا خدمت شما نمیرسیم، میگوید: توفیق نیست! خوب ماشین را روشن کن راه بیافت، توفیقش هم خدا میدهد. آقا چرا مشهد نمیآیی؟ توفیق نیست. یک پولی کنار بگذار و جمع کن. یک عزمی لازم است. دوم فرمودند: «من استغفر الله بلسانه و لا یندم قلبه» کسی به زبانش استغفار کند ولی به قلبش پشیمان نشود، خودش را به تمسخر و استهزاء گرفته است.
دربارهی امام رضا اشاره به اصلاح اعتقادی و رفتاری کردیم. در بخش دوم دو نکته باقی مانده است. امام رضا فرمودند: هروقت از خانه بیرون میآیید این کلمات را بگویید. «اذا خرجت من منزلکَ» حالا در سفر یا غیر از سفر، از خانه که بیرون میآیید، میخواهید به مسافرت بروید، یکوقتی میخواهید سر کار بروید، این توصیه امام رضا برای خروج از خانه است. «فقل» بگو: «بسم الله آمنتُ بالله و توکلتُ علی الله ماشاءالله لا حول و لا قوة الا بالله» در روایت داریم وقتی کسی این را میگوید، شیطان میگوید: این اسم خدا را گفت. اظهار ایمان هم کرد، توکل هم بر خداست، گفت: هیچی هم غیر خدا تأثیر گذار نیست. من حریف این نمیشوم.
نکته دوم این آیه شریفه در قرآن است «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه» (طلاق/3) بارها این آیه را شنیدیم، هرکس به خدا توکل کند خدا کفایتش میکند. خدا رحمت کند علامه طباطبایی را که میفرماید: توکل یک پل رحمانی است که انسان را به حقیقت میرساند. از آقا امام رضا سؤال شد توکل یعنی چه؟ مردم گاهی معنای توکل را فکر میکنند یعنی واگذاری صد در صد، نه!
گفت پیغمبر به آواز بلند با توکل زانوی اشتر ببند
گر توکل میکنی در کار کن، کشت کن پس تکیه بر جبار کن
شما بکار باران بیاید یا نه توکل بر خداست. این آقا فرمود: میدانید توکل یعنی چه؟ «التوکل درجات» توکل درجههایی دارد، معنای توکل این است که وثوق داشته باشی به خدا، بیش از آنکه به خودت وثوق داری. یک بنده خدایی دعا میکرد و به اجابت نمیرسید. سه سال طول کشید و نا امید شد. بزنطی از اصحاب خاص امام هشتم است.
ایشان خدمت آقا آمد و گفت: دارم مأیوس میشوم. امام رضا فرمود: اگر من به تو وعده بدهم و بگویم: فردا بیا فلان چیز را به تو بدهم. به من اطمینان میکنی؟ گفت: بله. فرمود: خدا که خودش فرمود: من صادق الوعد هستم، یکجای کار یک گیری دارد. بالاخره یا صلاح نیست یا شرایط فراهم نیست، همین آقا امام رضا فرمودند: حسن ظن به خدا بالاترین ارزش است و بالاترین عبادت است. انسان به خدا بدگمان نشود. همانطور که در روایت داریم «حُبُ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَة» (كافي، ج 2، ص 316) در روایت داریم حسن ظن به خدا رأس کل عبادت است. امید خیلی مهم است.
امام، پیامبر نقش اصلاح دارند. حضرت موسی وقتی به میقات رفت به برادرش گفت: «وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» (اعراف/142) امام حسین فرمود: «خرجتُ لطلب الاصلاح» حالا که نقش امام اصلاح است، اصلاح گاهی اعتقادی و گاهی رفتاری است. خیلی از مربیان پرورشی در مدارس از ما سؤال میکنند: وظیفه ما در مدرسه چیست؟ وظیفه شما همین سه مورد است. اصلاح باورها، اصلاح رفتارها و اصلاح روابط. فرودگاه بودم آقایی به من گفت: من مربی پرورشی در دبیرستان هستم. چه توصیهای دارید؟
گفتم: شما یکسری کار تعریف شده دارید، سرود و تئائر و نمایش و اینها جای خود. یک دفتر درست کن برای همه دانشآموزها و هرکدام را یک عکس بزن، حداقل درطول یکسال دو بار با هر دانش آموز گفتگو کن. چهره به چهره، یک مربی 250 دانش آموز دارد. اگر بتواند در سال با هر کدام سه تا ده دقیقه صحبت کند، مهمترین کار است. یکوقتی پسرم در مدرسهای بود، یکی از مسئولین برای بازدید آمده بود. ایشان و رفقایش میگفتند: ایشان با ما سلام و علیک کرد. این را یک کلاسی میدانستند، اینقدر اثر دارد.
سوم اصلاح روابط است. من میبینم کسی با همکارش مشکل دارد، یا با همسرش مشکل دارد، اصلاح روابط. نبی مکرم اسلام کنار جوانی آمد که در حال احتضار بود. اطرافیان گفتند: این جوان هی به حال مرگ میرود و دوباره برمیگردد. حضرت فرمودند: بروید مادرش را پیدا کنید. مادرش را آوردند، فرمود: شما با این بچه مشکلی دارید؟ گفت: یا رسول الله من چند سال است با او قهر هستم. حضرت واسطه شدند، مادر از او گذشت. بعد آمدند کنارش نشستند و فرمودند: این جملات را که میگویم بگو.
بینندگان هم این دعا را در سجده آخر نماز یا در طول روز بخوانند. بگو: «یا من یقبل الیسیر و یعف عن الکثیر اقبل من الیسیر و اعف عن الکثیر انک انت الغفور الرحیم» ای خدایی که کم را قبول میکنی. از زیاد هم میگذری، یک مرتبه گذشته سحره فرعون را بخشید. از من هم کم قبول کن و از زیاد من هم بگذر. این طبیب دوار بطبه میشود. امام رضا بخشی از عقایدشان در این بخش بود. تذکر به کسانی که در روابطشان با دیگران مشکلاتی وجود داشت. امیدواریم خداوند به همه ما توفیق عمل عنایت بفرماید. پیروان خوبی برای امام رضا باشیم.
سفرهی محرم و صفر در حال جمع شدن است. خدایا نکند ما از این سفره چیزی نخورده باشیم. مثل اینکه شما به تالاری بروی و انواع غذا باشد و بگویی: من گرسنه آمدم! میگویند: خیلی کاهلی، آنجا که فراوان بود و جلوی کسی را هم نمیگرفتند. کارت هم از کسی نمیخواستند. هنوز ساعاتی باقی است، یک سلام به أباعبدالله و یک سلام به امام رضا، یک روضه، اسم خودمان را ثبت کنیم.