خلاصه ی سخنرانی چهارمین شب مراسم اربعین- حجت الاسلام حاج احمد پناهیان
اولین انگیزه؛ قرب الی الله
* هفت انگیزه برای زیارت پیغمبر اکرم(ص) و ائمه(علیهم السلام) شمردیم، یکی قرب الهی، برای این باید کاری کرد، اصلاً این، اساس همه چیز است. تا عمق قلب و جان تو این مطالبه ایجاد نشده است، یعنی هنوز اینگونه نشده است که من تمام زندگیام را برای این انجام بدهم که به خدا برسم. میگوییم قربه الی الله و نماز میخوانیم و هیئت میرویم ولی نه گفتند که نیت تو قربه الی الله باشد ـ اگر به زبان هم نیاوردی، نیاوردی ـ یعنی باید به عمق قلبت مراجعه کنی که برای چه میروی هیئت! یعنی خدا تو را بکشد در خانه امام حسین(علیه السلام)،باید به اینجا برسیم.
اول اینگونه نیست، محبت امام حسین(علیه السلام) ما را میکشاند، اصلاً خدا این محبت را داده است برای همین، منتها رفقا این محبت مثل آن بنزین اولیه است، بعضی ماشینها اول بنزین میسوزاند و روشن میشود و بعد گازوئیل مصرف میکند. اگر اعتقاد داری دستگاه ولایت فقیه، دستگاه ائمه(علیهم السلام)و رسول الله(ص) است پس باید در آن رشد باشد، «أَمْرُکُمْ رُشْدٌ»[1]یعنی وقتی من انقلابی شدم،باید رشد کنم و در ظرف انقلابیگری رشد اتفاق میافتد؛ مثل این 300 هزار شهید که رشد کردند.ولایت رشد میدهد جامعه را. لذا همه سعی دارند ما را به هر طریق ممکن، به ولیّ وصل کنند، به هر طریق ممکن ما را وادار کنند که بپذیریم حاکمیت امام را. یکی از این طرق زیارت است.
مودت؛ صله؛ سرور؛ برّ؛ اجابت؛ غیض
* انگیزه دوم مودت نسبت به اهل رسول الله(ص).انگیزه سوم، صله،یعنی اتصال است، زیارت بهانه اتصال و وصل شدن به ولیّ است. انگیزه چهارم، مسرور کردن قلب رسول خدا(ص)، انگیزه پنجم، نیکی به اهل بیت(علیهم السلام)، انگیزه ششم، اجابت امر اهل بیت(علیهم السلام).انگیزه هفتم،«غَیْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَى عَدُوِّنَا»[2] انگیزه زیارت ابراز این غیض و نفرت و برائت و تنفّر است نسبت به مستکبرین است. یکی از چهار شعبه پایه اصلی ایمان یعنی جهاد، ابراز شنعان الفاسقین در زیارت اتفاق میافتد. در زیارت به خدا میگوییم که«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی أَوْلِیَائِکَ وَ حَبِّبْ إِلَیَّ مَشَاهِدَهُمْ حَتَّى تُلْحِقَنِی بِهِمْ»[3] بر اساس آن انگیزه این درخواست را هم از خدا میکنیم. میگوییم خدا، ما پا بگذاریم جای پای زینب(علیه االسلام) در زیارت.
چرا زینب کبری در اربعین به کربلا رفت؟
* چرا زینب؟ زینب کبری(علیه السلام) اربعین آمد کربلا بر اساس محبت خواهر و برادری؟ والله نه فقط. مقام معظم رهبری اشاره کردند که صدق زینبی و ما امروز باید از آن الگو بگیریم، چون دیدند که ما در مبارزه با استکبار کم آوردیم و رفتیم طرف صلح و عقب گرد از مبارزه. فرمودند صدق مصداقش آن آیه کریمه سوره احزاب است «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ماعاهَدُوا اللَّهَ»[4]، صدق در عهد با خدا. کدام عهد با خدا؟ آیه 15 سوره انفال که میفرماید: پشت نکردن به دشمن است. اگر میگویید حسینی هستید در نروید از مبارزه با آمریکا؛ به بهانه صلح. من چه وقت گفتم که شما این اصل استکبارستیزی را کنار بگذارید؟ این اصل را از نظام بگیری، دیگر نظام اسلامی نیست.
زیارت اربعین؛ بستر الحاق و تبعیت
زیارت اربعین یک چنین ظرفیتی دارد که در دلش عاشورا به پا شود، نه عاشورا به پا شود؛ بلکه عاشورا دنبال شود. لذا میفرماید شما به زیارت که رفتید این را بخواهید:«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی أَوْلِیَائِکَ وَحَبِّبْ إِلَیَّ مَشَاهِدَهُمْ حَتَّى تُلْحِقَنِی بِهِمْْ وَ تَجْعَلَنِی لَهُمْ تَبَعاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة»[5] من میخواهم به تو ملحق شوم، من میخواهم به حسین(علیهالسلام)ملحق شوم چون تا ملحق نشوم تبعیت رخ نمیدهد. تو تا به ولیّ خودت وصل نشوی و ملحق نشوی در دنیا نمیتوانی تبعیت کنی. خیلیها الحاق به ائمه(علیهم السلام) را گذاشته اند برای قیامت،
میگویند امام حسین(علیه السلام)و ائمه(علیهم السلام) و پیغمبر(ص) که شهید شدند حالا انشاءلله ما را در قیامت با اینها محشور کند، پس برویم دنبال زندگی هایمان. کدام زندگی؟ آن مرگ است. چه کسی گفته است که پیغمبر اکرم(ص) با شهادتش از دنیا رفته و دیگر هیچ کس نمیتواند به او ملحق شود؟ سر هر نمازت میگویی السلام علیک ایها النبی. معلوم است که هست رسول الله(ص) که به او سلام میدهی، پس به چه کسی سلام میدهی؟!
ائمه هستند،«أَشْهَدُ أَنَّ کَتَشْهَدُ مَقَامِی وَ تَسْمَعُ کَلَامِی»[6]. هنوز مأموریت ائمه تمام نشده است که، کجا رفتند؟! «لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی»[7]. صبر کن حالا یکی یکی میآیند و حکومت هم خواهند کرد، هنوز که قیامت نشده است که همه چیز تمام شود. بعد از ملحق شدن میشوی تابع آنها، تو وقتی امامت را ببینی و همه جورِ با او باشی هم فکر و رفتارت با امامت یکی شد،در اثر اتصالت، میشوی تابع.
راه کسب معرفت
* در زیارت حضرت امیر(علیهالسلام) هم یک درخواستی هست، البته فرق نمیکند: «اللَّهُمَّ أَنْتَ مَنَنْتَ عَلَیَّ بِزِیَارَةِ مَوْلَایَ وَ وَلَایَتِهِ»[8] خدا تو منت سرم گذاشتی که اجازه دادی به این زیارت بیایم و ولایتش. حتی نبوت پیغمبر اکرم(ص) را هم خدا فرمود منّتی است که بر سر شماست.
در جامعه کبیره هم هست که «حَتَّى مَنّ َعَلَیْنَا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوت»[9]، اصلاً آمدن اینها منّت بر سرماست، ولایت که دیگر هیچ چی. اما حرف اینجاست، و «وَمَعْرِفَتِه» معرفت نسبت به اینها بخواهی پیدا کنی هم، منّت به خداست. یک وقت فکر نکنی که چهارتا کار انجام دادی، چهارتا سینه زدی، دو روز رفتی هیئت و یک خورده مبارزه سیاسی کردی بگویی خوب حالا به من معرفت بدهید دیگر، نه خیر این حرفها نیست. معرفت نسبت به اهل بیت از چیزهایی نیست که تو بخواهی با این قیمت بگیری، معرفت اهل بیت هم منّتی است؛ مثل خودِ ولایت؛ مثل خود نفس حضور ائمه(علیهم السلام) در این عالم.
خضوع؛ تذلل و معرفت
*اینهایی که امام تو شدند باید معرفت به آنها پیدا کنی چون اگر معرفت پیدا نکنی نمیتوانی اطاعتشان کنی. چه کار کنم به من معرفت بدهی؟ ببین چه کار کنمی نیست، تو وظیفهات را انجام بده ولی معرفت را من خودم باید به تو بدهم؛ لذا میافتی در خانه خدا التماسش را میکنی و میگویی خدا تو را به خاطر حسین من را معرفت بده. من استحقاق ندارم «فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُم»[10] خدا من را تحویل میگیری اگر معرفت به من بدهی.
ای قربان شما ائمه(علیهم السلام) بروم که حتی معرفت شما هم ما را در خانه خدا متواضع و متذلل میکند. بابا یک درخواست معرفت نسبت به امام حسین(علیه السلام) تو را در خانه خدا «خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ أَنْ تُسَامِحَنِی وَ تَرْحَمَنِی وَ تَجْعَلَنِی بِقِسْمِکَ رَاضِیاً قَانِعا»[11]قرار میدهد.روزی معرفت میخواهی خاشع باش، ببین اگر دیگر با امام حسین(علیه السلام) زندگی کنی رابطه ات با خدا چه میشود! «فَاجْعَلْنِی مِمَّنْ تَنْصُرُ هُوَ تَنْصُرُ بِه»[12] در زیارت میگویی که خدایا مرا جزو یارانت قرار بده؛ «وَ مُنّ َعَلَیَّ»خدایا منت سرم بگذار.در ادامه میفرماید:«وَمُنَّ عَلَیَّ بِنَصْرِکَ لِدِینِکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ»[13] خدا منّت سرم بگذار تا من بشوم ناصر دینت، یعنی فکر نکنی که اینجا هر کسی بیاید میشود مجاهد فی سبیل الله.این در زیارت است. ببینید که زیارت چه ظرفیتی است.
[1]. زیارت جامعه کبیره.
[2]. کافی، ج4، ص: 582.
[3].کاملالزیارات،ص 44.
[4]. احزاب، آیة 23.
[5].کاملالزیارات،ص 44.
[6]. زیارت جامعه
[7].الغیبةللنعمانی،ص 246.
[8].منلایحضرهالفقیه،ج2،ص 591.
[9].منلایحضرهالفقیه،ج2،ص: 613.
[10].کاملالزیارات،ص: 177.
[11]. دعای کمیل، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص 845.
[12].کاملالزیارات،ص: 45.
[13]. همان