سخنرانی حجت الاسلام حسینی قمی؛ واقعه غدیر در نهج البلاغه - جلسه دوم
عید غدیر جشن و شادی
پیشاپیش عید سعید غدیر را تبریک می گویم. قبل از شروع بحث یکی دو نکته را اشاره کنم. نکته اول اینکه غدیر باید جشن و شادی برای همه باشد نه برای جمعی از مردم. هفته گذشته از یک زندان در یکی از شهرها بازدید کردم. زندانیانی را دیدم که برای یک میلیون، دو میلیون در زندان بودند. این چه قانونی است!؟ اصل کلام دین است، اگر کسی مهریه ندارد، نفقه ندارد و نمی تواند پرداخت کند، ما نباید بگوییم تو ثابت کن نداری. من باید بتوانم ثابت کنم این دارد و نداده است. همه را زندان می برند. از حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی سؤال کردند: تعداد زیادی از مردم به دلیل ناتوانی در پرداخت مهریه در زندان می باشند. آیا زندانی نمودن این افراد از نظر شرعی جایز است؟ جواب: به طور کلی کسانی که توانایی پرداخت دیون خود را ندارد، زندانی نمودن آنها شرعاً جایز نیست. قرآن کریم می فرماید: «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیسَرَةٍ» (بقره، 280) این آیه کجای دستگاه قضایی است. مفسدان اقتصادی که حسابشان جداست و با آنها کاری نداریم. زندانیانی که برای پرداخت نفقه، برای یک میلیون در زندان هستند. عید غدیر جشن و شادی است نه فقط برای بعضی، اینها هم پدر و مادر و زن و بچه دارند. من به قضات گفتم: آخر برای یک میلیون تومان چرا زندان کردید؟ گفتند: قانون می گوید. قانون باید اصلاح شود! این مطلبی بود که باید گفته می شد و امیدوارم مؤثر باشد.
نوع نگاه دین
مطلب دوم اینکه این مطالبی که مطرح می کنیم نگاه دین مد نظر ما هست. نگاه دین در این مسائل چیست؟ من هیچگاه نگاهم این نبوده که مخاطب این حرف ما را می پسندد یا نمی پسندد. بنا نیست حرف ما حتماً مورد پسند مخاطب قرار گیرد. ما بحث ربا خواری بانک ها، ظلم به خانم ها، اشتغال را گفتیم. گفتیم: چرا خانمی که سر کار می رود و سرپرست خانواده است، حقوق کم می گیرد؟ اصلاً نگاه ما این نیست که تأثیرگذار است یا نه؟ چند درصد پسندیدند یا نپسندیدند؟ دین نگاهی دارد که تو که این حرف را می زنی باید قبل از این عمل می کردی. این برای من هم سنگین است. حرف دین را همه باید پذیرا باشند و «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعْض» نباشد. مطلب آخر هم که در آستانه غدیر هستیم، اعمال روز غدیر فراوان هست. من روی سه عمل تأکید کنم. عمل اول روزه روز عید غدیر است. آنهایی که می توانند روز پنجشنبه، روز عید غدیر معادل شصت سال است.
این حدیث را اهل سنت هم دارند. در تاریخ بغداد که از کتاب های معتبر اهل سنت است دارد که روزۀعید غدیر معادل شصت سال است. در بعضی روایات دارد «صوم الدهر» یعنی آدم تمام عمر را روزه گرفته باشد. در بعضی روایات دارد ثواب صد حج و ثواب صد عمره دارد. اگر روزه قضا دارند نیت روزه قضا کنند و حتماً ثواب روزه غدیر را خواهند برد. دومین مورد هم اطعام است. روایت داریم اطعام در روز غدیر مثل اطعام تمام انبیاء و صدیقین است. به ما بگویند: پس فردا رسول خدا مهمان شماست، حاضر نیستیم تمام زندگی مان را بفروشیم و میزبان رسول خدا باشیم؟ تمام انبیاء و صدیقین مهمان هستند. مطلب سوم عیدی دادن است که اختصاص به سادات ندارد. در الغدیر علامه امینی هست که هرکسی در این روز یک درهم عیدی بدهد معادل دویست هزار درهم است. نماز و دعا و زیارت امیرالمؤمنین هم در این روز آمده که در مفاتیح هم هست و می توانند مراجعه کنند.
حقانیت امیرالمؤمنین
بحث امروز بحث بسیار مهمی است. گاهی این سؤال به ذهن می آید که آیا امیرالمؤمنین در مورد حقانیت خودشان، اینکه حق من بود جانشین بلافصل رسول خدا باشم. داستان غدیری در کار بوده، این همه تأکید کردند. آیا امیرالمؤمنین جایی به این مطلب اشاره کردند یا نه؟ چون گاهی اینطور مطرح می شود که آقا شما خیلی شلوغ کردید و داغ کردید. کجا امیرمؤمنان فرمود: حق من غصب شده است؟ حضرت ادعایی نداشتند و بعد از 25 سال هم نوبت خلافتشان شده و هیچ اختلافی هم نداشتند. شما خیلی شلوغ می کنید. در المراجعات مرحوم علامه شرف الدین که یکی از بهترین کتاب ها در زمینه امیرالمؤمنین است. مراجعات بیش از صد نامه است که شیخ سلیم رئیس دانشگاه الازهر مصر به صاحب المراجعات نوشته و از ایشان در مورد ولایت امیرالمؤمنین سؤال کرده است. این بزرگوار نشسته با حوصله پاسخ داده است.
یکوقتی آیت الله بهجت می فرمود: کسی المراجعات را بخواند، حجت بر او تمام است. شیخ سلیم رئیس الازهر بود، در خانه نشست و هرچه به ذهنش آمد سؤال کرد و علامه شرف الدین جواب داد. بیش از صد و ده نامه رد و بدل شد. در نامه 101 شیخ سلیم سؤال کرد که امیرمؤمنان کجا گفت: حق من پایمال شده است؟ ایشان مواردی از نهج البلاغه را ذکر کردند. در نهج البلاغه حدود بیست مورد حضرت اشاره کردند که سید رضی جمع آوری کرد. در غیر نهج البلاغه هم هست ولی چون محور ما نهج البلاغه هست از نهج البلاغه می خوانیم. در بحارالانوار مرحوم مجلسی جلد 29 از صفحه 450، ایشان 140 صفحه از مواردی که امیرالمؤمنین از حق خودشان دفاع کردند را مطرح کردند.
سزاوار خلافت
مورد اول از خطبه دوم نهج البلاغه است. «زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ. لَا یقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا یسَوَّی بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیهِ أَبَداً» فرمود: آنهایی که حق ما را بردند، اولاً «زَرَعُوا الْفُجُورَ» ناپاکی کشت کردند. «وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ» با غرور سیرابش کردند. محصولش چه شد؟ «وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ» هلاکت محصولش شد. اینکه شخصیتی مثل حضرت علی 25 سال خانه نشین شود، برای جامعه هلاکت نیست؟ ابن ابی الحدید می گوید: «امیرالمؤمنین انه افضل البشر بعد رسول الله و أحق بالخلافه من جمیع المسلمین» اگر سزاوارتر از همه برای خلافت هست پس چرا باید خانه نشین شود؟ می گوید: حضرت مصلحت دانست.
بعد می فرماید: «لَا یقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ» احدی با آل رسول الله قابل قیاس نیست. «وَ لَا یسَوَّی بهُمْ» نباید بین کسانی که سر سفره اهل بیت نشستند، نمی شود بگوییم: مساوی هستند. «هُم أَسَاسُ الدِّینِ» حضرت توصیف اهل بیت را می کنند. «وَ عِمَادُ الْیقِینِ، إِلَیهِمْ یفِی ءُ الْغَالِی وَ بِهِمْ یلْحَقُ التَّالِی وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَایةِ» حق ولایت برای اینها بود و حکومت برای اهل بیت بود. «وَ فِیهِمُ الْوَصِیةُ وَ الْوِرَاثَةُ» همه وصیت پیامبر بود. این تصریح کلام امیرالمؤمنان، باز ما بگوییم: حضرت ادعایی نداشت و شما شلوغش می کنید.
جامعه بدون محوریت اهل بیت و امیرمؤمنان
مورد دوم خطبه سوم نهج البلاغه است و خطبه معروفی است، خطبه شقشقیه، «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ» فرمود: دیگران لباس خلافت را به تن کردند. «وَ إِنَّهُ لَیعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی» آنها خودشان می دانند. حضرت یک تشبیهی کرده است. می فرماید: نقش من نقش محور سنگ آسیاب است. اگر سنگ آسیاب محور نداشته باشد که نمی چرخد. جامعه بدون محوریت اهل بیت و امیرمؤمنان حرکت ندارد. «ینْحَدِرُ عَنِّی السَّیلُ وَ لَا یرْقَی إِلَی الطَّیرُ» از زیباترین خطبه های امیرالمؤمنین هست. جمله معروفی که زیاد شنیده اید در این خطبه هست «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَینِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَی تُرَاثِی نَهْباً» من صبر کردم، استخوان در گلو و خار در چشم!
امواج فتنه
مورد بعدی خطبه پنجم نهچ البلاغه امیرالمؤمنین(ع) هست. وقتی رسول خدا از دنیا رفتند بعضی آمدند به امیرمؤمنان گفتند: در سقیفه نشستند و حق شما را بردند. یک حرکتی کنید! حضرت می دانست آن زمان، زمان حرکت نبود. اسلام در معرض خطر بود. «أَیهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ» با کشتی نجات که اهل بیت هستند، یعنی حرف ما را گوش کنید. امواج فتنه ها را از بین ببرید. «فَإِنْ أَقُلْ یقُولُوا حَرَصَ عَلَی الْمُلْک» می گویند: حرص دارد. «وَ إِنْ أَسْکتْ یقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ» سکوت هم بکنند می گویند: از مرگش ترسید. حضرت قسم می خورد: من از مرگ نمی ترسم! «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْی أُمِّهِ» من از علاقه ای که طفل شیرخوار به شیر مادرش دارد، من بیش از این علاقه دارم ولی امروز مصلحت نیست و سکوت کردم.
مورد چهارم خطبه ششم نهج البلاغه است. واقعاً تعجب است که کسانی می گویند: امیرالمؤمنین(ع) خودش از حق خودش دفاع نکرده است. کی گفته ما از طرف پیامبر منصوب شدیم. کی گفت: غدیر بود. قدم به قدم در جای جای نهج البلاغه هست. «فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّی مُسْتَأْثَراً عَلَی مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیهُ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ) حَتَّی یوْمِ النَّاسِ هَذَا» به خدا قسم از روزی که پیامبر از دنیا رفت، مرا از حقم برکنار کردند. حق مرا گرفتند. دیگران را بر من مقدم داشتند.
مظلومیت و تنهایی
مورد پنجم خطبه 26 نهج البلاغه امیرالمؤمنین(ع) است. حضرت شرایط خودشان را توصیف می کنند. «فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیسَ لِی مُعِینٌ إِلاَّ أَهْلُ بَیتِی» هیچ کسی را نداشتم. «فَضَنِنْتُ بِهمْ عَنِ المَوْتِ» اگر امیرالمؤمنین می خواست حرفی بزند، حرکتی کند، جان خودش و جان اهل بیتش در معرض خطر است. یعنی از کشتن امیرمؤمنان باکی نداشتند.
قضاوت و خلافت
مورد ششم خطبه 73 نهج البلاغه است. «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أنِّی أحَقُّ النَّاسِ بِها مِنْ غَیرِی» شما می دانید من سزاوارتر هستم از دیگران، «وَ وَ اللَّهِ» بخدا قسم، «لَاءُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ اءُمُورُ الْمُسْلِمِینَ، وَ لَمْ یکنْ فِیها جَوْرٌ إلاّ عَلَی خَاصَّةً» تا ظلم به من می شود من تحمل می کنم. در قضاوت های امیرالمؤمنین(ع) معروف است سر یک طفلی دو مادر اختلاف داشتند، او می گفت: من مادر هستم و او می گفت: من مادرش هستم. حضرت شمشیر را درآوردند و فرمودند: این طفل را از وسط دو نصف کنید. مادر اصلی گفت: من گذشتم! حضرت فرمود: تو صاحب این بچه هستی. کسی که حاضر است از خودش بگذرد ولی فرزند از دست نرود. امیرالمؤمنین فرمود: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أنِّی أحَقُّ النَّاسِ بِها مِنْ غَیرِی» شما می دانید خلافت حق من است. «وَ وَ اللَّهِ» بخدا قسم، «لَاءُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ اءُمُورُ الْمُسْلِمِینَ» اصل اسلام از بین نرود. «وَ لَمْ یکنْ فِیها جَوْرٌ إلاّ عَلَی خَاصَّةً» فقط به من ظلم می شود. «الْتِمَاسا لِأجْرِ ذَلِک» می خواهم خدا به من اجر بدهد، «وَ فَضْلِهِ وَ زُهْدا فِیما تَنافَسْتُمُوهُ» شما مسابقه گذاشتید به خلافت برسید. حالا که اصل اسلام در معرض خطر هست ما از حق خودمان می گذریم. اول کسانی که آمدند گفتند: بخٍ بخٍ یا علی، اول کسانی که تبریک گفتند، همین ها بودند. چه شد و اینها کجا رفتند؟
دوازده پیشوا
خطبه 144، «کذِباً وَ بَغْیاً عَلَینا» دروغ می گویند و به ما ظلم می کنند. «أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ» خدا ما را بالا برد و آنها را پایین گذاشت. «وَ أَعْطانا وَ حَرَمَهُمْ» به ما داد و آنها را محروم کرد. «وَ أَدْخَلَنا وَ أَخْرَجَهُمْ» ما را داخل کرد و آنها را بیرون کرد. «بِنا یسْتَعْطَی الْهُدی» هدایت و روشنی با ماست. «وَ یسْتَجْلَی الْعَمی، إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَیشٍ» این کلام امیرمؤمنان که می فرماید: «إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَیشٍ» برگرفته از حدیث رسول خداست. تمام منابع مهم عامه این روایت که رسول خدا فرمود: «لایزالُ الاِسلامُ عَزیزاً اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلیفَهً ثُمَّ قالَ کلِمَهً لَمْ اَفْهَمْها! فَقُلْتُ لاَبی ما قالَ؟ فَقالَ کلُهُمْ مِنْ قُریشٍ!» (صحیح مسلم، ج3، ص1453) اسلام عزیز است و دوازده پیشوا دارد، «کلهُم من قریش» شما این حدیث را با چه می توانید تطبیق کنید؟ در صحیح مسلم که از مهمترین کتاب های اهل سنت است. در صحیح بخاری جلد سوم صفحه 101 هست. همین حدیث «کلهُم من قریش» می شود این را تطبیق کرد با خلفای اموی؟ اسلام با یزید و معاویه عزیز شد؟ با هارون و متوکل عزیز شد؟ حضرت فرمود: «وَ یسْتَجْلَی الْعَمی، إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَیشٍ غُرِسُوا فِی هذَا الْبَطْنِ مِنْ هاشِمٍ: لا تَصْلُحُ عَلی سِواهُمْ، وَ لا تَصْلُحُ الْوُلاةُ مِنْ غَیرِهِمْ» دیگر امیرالمؤمنین از این صریح تر چه بگوید ما باور کنیم که حضرت هر روز از حق خودش دفاع کرده است.
بناء خلافت
مورد بعدی خطبه 150 نهج البلاغه است. «إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه» به محض اینکه رسول خدا از دنیا رفت، «رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْاءَعْقَابِ» به گذشته برگشتند. سفارشات پیامبر یادشان رفت. «وَغَالَتْهُمُ السُّبُلُ، وَاتَّکلُوا عَلَی الْوَلاَئِجِ وَ وَصَلُوا غَیرَ الرَّحِمِ وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِی اءُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ» پیامبر چه گفت؟ پیامبر فرمود: «قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ». «وَ نَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ اءَسَاسِهِ» بنا را از جای خودش برداشتند و در جای دیگری بناء خلافت را قرار دادند.
فاصله غدیر تا رحلت پیامبر خدا
مورد بعدی خطبه 162 نهج البلاغه هست. این خطبه جواب یک سؤالی است که از حضرت کردند. «سأله: کیف دفعکم قومُکم عن هذا المقام و أنتم أحَقّ به؟» چطور شد حق شما را بردند؟ فاصله غدیر تا رحلت پیامبر خدا چند روز بود. بعضی فکر می کنند چند سال طول کشید. روز پنج شنبه، هجدهم ذی الحجه روز غدیر خم است. هجدهم تا پایان ماه ذی الحجه دوازده روز است. 28 صفر پیامبر از دنیا رفتند. چیزی در حدود هفتاد روز است. مگر می شود در فاصله هفتاد روز مردم یادشان برود؟ می شود رسول خدا سکوت کرده باشد و همه چیز را گفته باشد و جانشینی خودش را نگفته باشد؟ گاهی استدلال های ساده ولی بسیار محکمی است. کسی آمد به شما گفت: غدیر را از کجا ثابت می کنید؟ بگویید: ما در روایات دیدیم رسول خدا جزئی ترین مستحبات را بیان کرده، پیامبر 1400 سال پیش روایت دارد که به عرض دندان مسواک بزنید نه به طول! مدل مسواک زدن را گفت اما مدل حکومت را بعد از خودش نگفت؟! این را عقلی باور می کند؟ به حضرت گفتند: چطور حق شما را گرفتند؟ حضرت فرمود: «أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَینَا بِهَذَا الْمَقَامِ» با استبداد و با زور حق ما را بردند. «وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ (صلی الله علیه وآله) نَوْطاً» نسب ما با پیامبر از همه بالاتر است. «فَإِنَّهَا کانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَیهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِینَ» به ما زور گفتند. عده ای طمع کردند به خلافت و ما هم سکوت کردیم. «وَ الْحَکمُ اللَّهُ» خدا بین ما و آنهایی که حق ما را بردند خدا حکم می کند.
حرص خلافت
مورد بعد خطبه 172 نهج البلاغه است. «وَ قَدْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّک عَلَی هَذَا الْأَمْرِ یا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ لَحَرِیصٌ!» امیرالمؤمنین فرمود: کسی به من گفت: برای رسیدن به خلافت چقدر حرص می زنی؟ «فَقُلْتُ بَلْ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ لَأَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ» در تاریخ نام بردند که سعد بن ابی وقاص به امیرالمؤمنین گفت: شما خیلی برای رسیدن به خلافت حرص می زنی. حضرت فرمود: والله شما حریص تر هستید که ظلم بکنید و حق مرا بگیرید. «وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَبُ» من به پیامبر نزدیکتر هستم. «وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِی» حق خودم را مطالبه می کنم. «وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَینِی وَ بَینَهُ» داری بین من و حق خودم فاصله می اندازید. از کی امیرالمؤمنین با رسول خدا بوده است؟ دیگران بعدها آمدند و مسلمان شدند.
امیرمؤمنان در خطبه 192، خطبه قاصعه می فرماید: «وَ کانَ یمْضَغُ الشَّی ءَ ثُمَّ یلْقِمُنِیه» غذا را می جوید، نرم می کرد و دهان من می گذاشت. من در این سن و سال در دامن پیامبر بزرگ شدم. مثل بچه ای که دنبال مادر بدود من دنبال پیامبر می رفتم. هر روز یک دستور اخلاقی به من می داد و می فرمود: این را انجام بده. فرمود: من به پیامبر نزدیکتر هستم. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیک عَلَی قُرَیشٍ» خدایا از تو کمک می خواهم «وَ مَنْ أَعَانَهُمْ، فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ صَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِی» منزلت با عظمت و بزرگ مرا کوچک کردند. «وَ أَجْمَعُوا عَلَی مُنَازَعَتِی» اینها به جنگ با من آمدند. «أَمْراً هُوَ لِی» خلافت حق من بود. امامت و ولایت حق من بود.
خدا از گذشته شما بگذرد
باز در خطبه 178 نهج البلاغه هست، این اولین خطبه ای است که حضرت به خلافت رسیدند. روزی که بعد از 25 سال به خلافت رسیده است. اول خطبه ای که بعد از 25 سال می خواند، «قَدْ کانَتْ أُمُورٌ» در این 25 سال مسائلی پیش آمد. «مَضَتْ مِلْتُمْ فِیهَا مَیلَةً کنْتُمْ فِیهَا عِنْدِی غَیرَ مَحْمُودِینَ» کارهای ناپسندی انجام دادید، «وَ لَئِنْ رُدَّ عَلَیکمْ أَمْرُکمْ إِنَّکمْ لَسُعَدَاءُ، وَ مَا عَلَی إِلَّا الْجُهْدُ وَ لَوْ أَشَاءُ أَنْ أَقُولَ لَقُلْتُ» اگر بخواهم می توانم همه را مطرح کنم. ولی نه! «عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَف» خدا از گذشته شما بگذرد.
امیرالمؤمنین(ع) اوج ادب و متانت
خطبه 210 نهج البلاغه هم خیلی پیام دارد. خدا مرحوم علامه طباطبایی را رحمت کند. در المیزان یک بحثی دارد، در جلد پانزده المیزان است. یک سؤال خیلی مهمی مطرح است. امیرالمؤمنین(ع) اوج ادب است. اوج متانت است. سؤال: می دانید تا زمانی که رسول خدا زنده بودند انواع کارشکنی ها در برابر پیامبر از سوی منافقین وجود داشت. سوره ای به نام منافقون داریم و جای جای قرآن نقشه های منافقین را بیان می کند. مسجد ضرار ساختند. مرحوم علامه امینی از منافقین در زمان پیامبر آمار بالایی می دهد. وقتی پیامبر از دنیا رفت، منافقینی که تا نفس آخر در برابر پیامبر کارشکنی کردند، هر نقشه ای بود کشیدند و قصد جان پیامبر را کردند. سؤال: پیامبر که از دنیا رفت، در این 25 سال شما دیدید حرکتی، کاری، نقشه ای علیه تشکیلات حکومتی بازی کرده باشند و اذیت کرده باشند؟ چرا منافقین سکوت کردند؟ آیا بعد از رحلت پیامبر اینها دسته جمعی مردند؟ امیرالمؤمنین به این سؤال پاسخ داده است.
آنهایی که می گویند: حضرت سکوت کرده این را ببینند. حضرت می فرماید: «وَ قَدْ أَخْبَرَک اللَّهُ عَنِ الْمُنَافِقِینَ بِمَا أَخْبَرَک» در قرآن اوصاف منافقین را خواندی، «وَ وَصَفَهُمْ بِمَا وَصَفَهُمْ» قرآن منافقین را توصیف کرده است. «ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ فَتَقَرَّبُوا إِلَی أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ» به پیشوایان گمراهی نزدیک شدند، «وَ الدُّعَاةِ إِلَی النَّارِ بِالزُّورِ وَ الْبُهْتَانِ فَوَلَّوْهُمُ الْأَعْمَالَ» به اینها پست و مقام دادند. «وَ جَعَلُوهُمْ حُکاماً عَلَی رِقَابِ النَّاسِ» اینها را بر گردۀمردم سوار کردند. «فَأَکلُوا بِهِمُ الدُّنْیا» نشتند با هم دنیا را خوردند، «وَ إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوک وَ الدُّنْیا» رسم دنیا همین است. مردم می بینند کجای دنیا آبادتر است. در تاریخ هست روزی که بعد از 25 سال به خلافت رسید، طرف آمد گفت: آقا چه می کنی؟ این غلام من است. در بیت المال به او همانطور می دهی که به من می دهی؟ فرمود: در بیت المال این حرف ها نیست. پاداش جهاد شما نزد خداست. بیت المال باید مساوی تقسیم شود.
چرا طلحه و زبیر در برابر امیرالمؤمنین جبهه گیری کردند؟ چرا پنج سال حکومت امیرمؤمنان حضرت درگیر سه جنگ سنگین شد؟ جنگ صفین، جنگ نهروان و جنگ جمل، حاضر نبودند عدالت را بپذیرند. «وَ إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوک وَ الدُّنْیا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ» مگر کسانی که خدا حفظشان کند. این بیست مورد از مواردی است که امیرالمؤمنین در نهج البلاغه واضح و به طور کامل از حقانیت خودشان و مظلومیت خودشان و سفارش پیامبر دفاع کردند.
شاد کردن دل دیگران
به احترام امیرالمؤمنین (ع) این غدیر تصمیم بگیرند هرکس به نحوی دل یکدیگر را شاد کنند. اگر مستأجر دارد، با مستأجر راه بیاید. در آستانه باز شدن مدارس هست به دانش آموزی لباسی بدهد، کفشی بدهد. هرکس هرطور می تواند دلی را شاد کند و گره ای را باز کند. زندانی را آزاد کند، به پدر و مادرها برسند. در بخش نامه ها نامه 62 نهج البلاغه، حضرت می فرماید: بعد از اینکه پیامبر خدا از دنیا رفتند، «فَلَمَّا مَضَی، تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ» مسلمان ها دعوا کردند. «فَوَاللَّهِ مَا کانَ یلْقَی فِی رُوعِی وَ لَا یخْطُرُ بِبَالِی» به خدا قسم به ذهن من خطور نمی کرد با این همه سفارشات پیامبر «أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ» کسی حق مرا بگیرد.
خدا را قسم می دهیم به حق امیرالمؤمنین دل همه ارادتمندان حضرت را شاد بگرداند به شرط اینکه ما هم دل دیگران را شاد کنیم.